ايران و اجلاس سالانه سازمان ملل

“تفسير خبر”- صدای آمریکا
چهارشنبه ۴ مهر ۸۶ ، ۲۶ سپتامبر ۲۰۰۷

مدت برنامه ۵۱ دقیقه
برنامه در یک فایل:
rm ریل آدیو
m4a برای نرم افزار آی تیونز
mp3 ام پی تری
برای دریافت آسان تر فایل های صوتی ، برنامه به سه قسمت نیز تقسیم شده و در سه فورمت در دسترس است.
rm ریل آدیو : هر فایل تقریبآ ۱.۵ مگابایت
ریل آدیو – یک | ریل آدیو – دو | ریل آدیو – سه
m4a برای نرم افزار آی تیونز : هر فایل تقریبآ ۲ مگابایت
آی تیونز – یک | آی تیونز – دو | آی تیونز – سه
mp3 ام پی تری : هر فایل تقریبآ ۴ مگابایت
ام پی تری – یک | ام پی تری – دو | ام پی تری – سه

” در چنگال دیو”

به نام خدا
” در چنگال دیو”
ماجرا ازپاییزسا ل 1998 واجلاس سا لیا نه” انجمن قلم” درشهرهلسینکی شروع می شود. دکترسروش با نامه دعوتی که چند ماه پیش ازآن ازاین انجمن دریافت می کند تا به عنوان میهمان دراین جلسه شرکت کند به هلسینکی می رود. یک روز قبل ازاجلاس با ورود به شهرمتوجه می شود که با تلاش آقای فرج سرکوهی ودوستان ایشان ازاجلاس کنارگذاشته شده است. اوراازهتلی که دیگرنویسندگان هستند به یک هتل ارزان قیمت منتقل کرده اند. اجازه سخنرانی ندارد وحتی نمی گذارند سوارمینی بوس نویسند گان برای تور گردشی درشهرشود. علیه اودراجلاس اعلامیه پخش کرده اند که همدست رژیم ایران است واین درست درزمانی است که درایران زیرفشاروزارت اطلاعات قراردارد . سعی می کند با آقای سرکوهی صحبت کند،امااوتنها جواب سلام اورا می دهد و اظهارمی دارد که خیلی گرفتاراست وتوضیحی نمی دهد. تنها یکی ازمسئولین ” انجمن قلم ” به سراغ او می آید ومی گوید که حرف دوستان ایرانی شما این است که شما همدست رژیم ایران هستید وعلیه نویسندگان فعالیت کرده اید. بعد ازانعکاس موضوع درمطبوعا ت فنلاند،وزارت خارجه فنلاند که با نامه دعوت ” انجمن قلم ” ازطریق سفارت فنلاند درتهران برای دکترسروش ویزا صادرکرده بود، مورد انتقاد قرار می گیردونماینده آن ها به سراغ دکترسروش می رود. سعی می کند با انتقال سروش به یک هتل آبرومندترکمی جبران مافات نماید و ازفشار مطبوعات بکاهد. سروش بدون ایراد هیچ سخنرانی ازهلسینکی می رود.
دربازگشت دکترسروش به ایران، من هم مثل بعضی دوستان دیگردرجریان این ماجرای عجیب قرار گرفتم، بدون این که علت آن را بفهمم. درآن روزگاران آقای سرکوهی با نوشتن یک نامه شجاعانه دردوران اسارت وبه خطرانداختن جان خودش، دست وپنجه جانانه ای با استبداد وعمال امنیتی آن نرم کرده بود.اصل برسکوت ودشمن مستبد را شاد نکردن قرار گرفت. لذا هیچ کس هم چیزی نگفت.
گذشت تا شش سا ل بعد درلندن به طوراتفاقی ازدوست عزیزوپزشک نجات بخش خودم آقای دکترثابتیان، شنیدم که چگونه درهلسینکی با دلالت آقای سرکوهی مانع حضوردکترسروش دراجلاس ” انجمن قلم ” شده اند. برایم عجیب بود وتنها توانستم به اوتوضیح دهم که دکتر سروش آن عامل رژیم که او تصورمی کرده نیست.
بازهم سکوت وگذشت ایام، تا این که چندی پیش درتاریخ 20 تیرماه 86 دکترسروش درمقاله ای تحت عنوان ” درستی و درشتی ” که به مسائل ستاد انقلاب فرهنگی اختصاص داشت واین روزها به صورت یکی ازمشغولیت های اودرآمده ، بدون ذکر نام ازکسی خیلی کوتاه درچند خط اشاره ای به این ماجرای هلسینکی کرد. چند روزبعد آقای سرکوهی درمقاله مفصلی با عنوان “نقد احکام ومواضع منفرد،بقای بینش ها وروش ها ( بخش اول) ” درتاریخ 26 تیرماه 86 ، به شرح این ماجرا پرداخت.
ستون فقرات نوشته آقای سرکوهی براین تحلیل ذهنی ( بدون ارائه هیچ داده تجربی وبیرونی) استواراست که چون اروپائیان می خواستند درایران منافع اقتصادی به دست آورند وچون دولت آقای خاتمی می خواست ژست دمکراتیک برای دنیا بگیرد،لذا وزارت اطلاعات ایشان توطئه ای طراحی می کند.توطئه این بود که با وزیرخارجه فنلاند درتهران قرارمی گذارند که دکترسروش را به عنوان نماینده “پن ایران” به اجلاس سالیانه “انجمن قلم” (پن) بفرستند و به این ترتیب به دنیا نشان دهند که درایران نویسندگان آزاد هستند که انجمن داشته باشند.وزیرخارجه فنلاند هم چون دنبال منافع اقتصادی کشورش بوده دراین توطئه مشارکت می کند وسر”انجمن قلم” هم کلاه می گذارد. درحالی که سا ل ها ” کانون نویسندگان ” درایران تحت فشار بوده وهیچ گاه اجا زه فعالیت رسمی نداشته،سهل است پاره ای اعضای آن دستگیرشده ویا به قتل رسیده اند.(والبته این گزاره یعنی فشار به “کانون نویسندگان” ودستگیری و قتل نویسندگان درست است و مدارک زیادی درمورد آن هست.) اما آقای سرکوهی وقتی این چهارکلمه ساده یعنی “پن ایران، عبدالکریم سروش” را درکتاب “پن” می بیند(یعنی یک واقعیت بیرونی وقابل تحقیق برای ما) به این توطئه پی می برد وبا فشاربه رئیس پن فنلاند اوراازشکرخوردنش پشیمان می کند وجلوی این اقدام غیراساسنامه ای را می گیرد.سرانجام اسم دکترسروش وپن ایران ازکتاب حذف می شود. دکترسروش هم ازشرکت درجلسات مجمع عمومی که مخصوص نمایندگان رسمی پن های کشورها است منع می گردد،اما حق دارد مثل مردم عادی درجلسات عمومی شرکت کند. البته دکترسروش هم که با ماشین سفارت ایران آمده بود لب ورمی چیند وقهرمی کند و می رود.(البته آقای سرکوهی درنوشته بعدی اش قبول کرد که این سخنش نا درست بوده ودکترسروش با سفارت وماشین آن کاری نداشته است.) دونفرنویسنده ایرانی دیگرهم بدون هماهنگی با آقای سرکوهی (به ادعای ایشان )،اعلامیه هایی علیه دکترسروش دراجلاس پخش می کنند.
نگارنده (محسن سازگارا)پس ازاین که از23 سال پیش تا کنون مجموعا چهاربارسروکارش به زندان اوین وسلول انفرادی وبازجویی افتاده است،اکنون یکی از سئوالات اساسی ذهنش این است که چرا بیش ازچهاردهه است که این زندان درمرکزمناسبات دورژیم حاکم برایران ومردم نشسته است؟ به قول یکی ازدوستان فاضلم که می گفت روشنفکرجدی مثل میشل فوکو احتیاج است تا به بررسی جامع این پدیده وعلل بروزآن درروابط میان حکومت بامردم ومردم با مردم بپردازد . قطعا بضاعت اندک بنده اجازه چنین بلند پروازی را نمی دهد. اما آن قدرهست که ازمیان وجوه گوناگون این مسئله یک نکته را که توجه من را بیشتربه خود جلب کرده کاوش نمایم.این نکته روش ” ایراد اتهام” درزندان اوین است که درروابط میان ما ایرانیان ونسبت به یک دیگرهم جاری است. یعنی این درست است که سایه منحوس زندان اوین برسرجامعه ایران سنگینی می کند اما درسوی دیگر روابط درون جامعه ایران هم تاثیرخودرا تا عمق شکنجه گاه های اوین می گذارد. به همین دلیل وقتی مقاله آقای سرکوهی ( نقد احکام و…) را دیدم تصمیم گرفتم درمقاله ای تحت عنوان “زندان اوین درهمه جا ” (به تاریخ چهارم مرداد 86 ) این مساله را با آقای سرکوهی و افکار عمومی درمیان بگذارم. چون فکر می کردم آقای سرکوهی خودش قربانی یکی از همین خیال بافی های ذهنی ( یعنی تئوری تهاجم فرهنگی آقای خامنه ای ) است، بنابراین وقتی برای محکوم ومجازات کردن یک نفر( یعنی دکترسروش ) ازاوطلب شاهد تجربی واقعی بکنی، لااقل به فکر فرو خواهد رفت ومی توان باب گفتگوی سازنده ای را با اوبازکرد. امید من این بود که با انگشت گذاشتن بریک حادثه مربوط به نه سال قبل، ازمنظرلزوم اقامه دلایل تجربی برای بافته های ذهنی درعرصه مسائل سیاسی واجتماعی، بتوانم قدمی درراه پروژه” کاوش دردرون جامعه ایران برای یافتن بخشی ازریشه های روش های ایراد اتهام درزندان اوین ” بردارم. ضمن آن که تصورم ازآقای سرکوهی این بود که اگریکی دونمونه تجربی درابطال بافته ذهنی که ستون فقرات نوشته اوبوده را به اونشان دهم ،انقدرصداقت دارد که نه فقط تئوریش را پس بگیرد بلکه درصدد عذرخواهی ودلجویی ازکسی که درحقش ستم کرده هم برآید.
اما افسوس وصد افسوس که پاسخ آقای سرکوهی آب سردی روی تنم ریخت (نوشته ” زندان اوین درمرکز جمهوری اسلامی است،گریزازنقد درپوشش احکام کلی” به تاریخ ده مرداد 86 ). برای من بسیارتاسف بارودرس آموزبود وقتی دیدم که آقای سرکوهی نه فقط اصلا متوجه ضرورت اقامه دلیل تجربی برای مدعیاتش نشده بلکه ضمن تکرارچند باره حرف های قبلی اش و انکارآنچه کرده، شش بافته ذهنی همراه با اتهامات دیگرراهم به همان سبک ردیف کرده است. به قول مولانا:
فلسفی مردیو را منکر شود درهمان دم سخره دیوی بود
این نوشته من راازشکرخوردنم پشیمان کرد وبا خودم این حرف مرحوم مهندس بازرگان را تکرارکردم که ” سه سه بار به نه بار” غلط کردم. تصمیم گرفتم هیچ جوابی ندهم چون ترسیدم که درجواب مجدد آقای سرکوهی، این بارسی وشش بافته ذهنی بی شاهد مطرح شود. ساکت شدم وتندی ها واتهامات آقای سرکوهی راهم دردل بخشیدم وگذشتم،البته با نا امیدی بیشترازهم نسلی های خودم.
تا این که چندی پیش یکی ازدانشجویان برمن نهیبی زد. اوسخن رانی را که چهار سال پیش در دانشگاه تربیت معلم شهید رجایی درتهران کرده بودم به یادم آورد وگفت که پس چه شد مسئولیت دربرابر نسل جوان که درآن صحبت مطرح شده بود.راست می گفت. عزمم برنوشتن جزم شد.
درآن سخنرانی درجمع دانشجویان مطرح کرده بودم که نسل ما به دلیل تمام ساده انگاری ها وندانم کاری های تئوریکی که فاجعه خلق کرده باید ازنسل شما با تمام قدعذرخواهی نماید ، اگرعذرخواهی بتواند جبران مافات نماید. وگفته بودم که یکی ازبهترین کارها برای نسل ما هم این است که تجربیاتمان را درست به شما منتقل کنیم تا دیگرشما نخواهید مثل ما با چند بافته ذهنی ویا ترسیم چند خط ساده یک مسئله مهم اجتماعی یا سیاسی را رد یا قبول کنید.
به این دلیل تصمیم گرفتم به تجزیه وتحلیل جوابیه آقای سرکوهی بپردازم، اما نه برای پاسخ گویی به ایشان. چرا که به نظرم بی حاصل است وایشان آن چنان درچنگال دیو بافته های ذهنی ودوری ازمنطق تجربی، مثل بسیاری ازهم نسلان من،اسیر است که امید خلاصی نمی رود. برایشان حرجی نیست. قول می دهم ازاین پس هم دیگرپاپی این قبیل نوشتجات او نشوم. ببافدوبنویسدوخوش باشد.
اما درسطورآینده، نوشته اخیر آقای سرکوهی ( زندان اوین درمرکز…) را هم چون یک مطالعه موردی (case study) ازنحوه نگارش وذهنی گرایی نسل ما واکاوی خواهم نمود. نوشته ایشان ازاین حیث نمونه خوبی است. دونکته را هم باید قبلا روشن کنم. اول آن که برای جلوگیری از اطناب کلام ، هربافته ذهنی آقای سرکوهی را که گاهی نیزچند بارتکرارشده روشن وسرراست دریک یا چند جمله خلاصه کرده ام وسپس گفته ام که درست یا غلط است وآن گاه به تجزیه وتحلیل آن پرداخته ام. دوم آن که چون آقای سرکوهی درپاره ای موارد به زبان کنایه وطعنه و ایجاد شبهه سخن گفته، ناچارشده ام این موارد راروشن وبیرون ازلفافه با خواننده درمیان بگذارم. دوست نازنینی داشتم ازاهالی همدان که دوماه قبل ازمرض سرطان فوت کرد. اوازقول مرحوم پدرش نقل می کرد که سرکوچه اشان بقالی داشتند که استاد القای شبهه درکارمردم بوده است. مثلا اگربرای خواستگاری دختری ازاهالی آن محل می آمدند وبرای تحقیق ازاومی پرسیدند، درجواب سری تکان می داد ومی گفت ای آقا ازمن نپرسید بهتراست. دوست من ازقول پدرش می گفت که اگرآن بقال رک وراست می گفت آن دخترفاحشه است کمترتاثیرمخرب داشت تا این طوردوپهلوحرف زدن. من این قبیل گزاره های شبهه افکن آقای سرکوهی را با برچسب ” بقال همدانی” درپرانتز مشخص کرده ام تا معلوم شود که اظهارصریح آقای سرکوهی نیست اما مطلبی است که می خواسته خواننده آن طور برداشت کند. برویم سرمطلب.
بافته ذهنی اول،
چون آقای سازگارا ازدولت آقای خاتمی حمایت می کرد، انگیزه اوازنوشتن مقاله ” زندان اوین درهمه جا ” تبرئه دولت آقای خاتمی و مخدوش کردن واقعیتی تاریخی است.–غلط–
این بافته ذهنی دواشکال اساسی دارد. نخست این که درست نیست . چرا؟چون،
اولا آدم زنده وکیل ووصی نمی خواهد. بنده زنده هستم ودرکمال صحت عقل می گویم که انگیزه من ازنوشتن مقاله “زندان اوین درهمه جا ” همان است که درآن مقاله نوشته ام ومختصری هم دراین نوشته اشاره کرده ام نه آن چه که آقای سرکوهی تصورکرده است.
بنابراین قصددفاع ازدولت آقای خاتمی را نداشته ام .
ثانیا برای گزاره آقای سرکوهی حتی یک داده تجربی هم وجود ندارد. برعکس تمام شواهد بیرونی خلاف این را نشان می دهد. مثلا من درده ها مصاحبه ونوشته، تندترین انتقادها را به آقای خاتمی ودولت ایشان کرده ام، دردولت ایشان هیچ مسئولیتی نداشته ام، درانتخابات ریاست جمهوری سال 80 می خواستم رقیب ایشان باشم که شورای نگهبان نگذاشت، خود آقای خاتمی هم بارها با استفاده ازلفظ” تندروی” از افکار واعمال امثال بنده انتقاد کرده وتبری جسته است. ضمن آن که بنده درعهد پرافتخار آقای خاتمی دوبارزندان رفته ام وسه روزنامه ای را هم که منتشر کرده ام بسته اند والبته آقای خاتمی ککش هم نگزیده و هیچ کاری هم نکرده است.
دوم آن که آقای سرکوهی همان مغالطه منطقی معروف ” خلط انگیزه وانگیخته ” را به کارگرفته است. استفاده ازاین مغالطه بیش ازهمه میراث چپ های ایران است. کاشکی آقای سرکوهی به جای این طورکلنجارها با دکترسروش کمی وقت می گذاشت وکتاب های اورا با دقت می خواندتا چنین دسته گل هایی به آب ندهد. ازجمله کتاب ” ایدئولوژی شیطانی ” اورا که به توضیح همین مغالطه منطقی پرداخته است . دراین مغالطه شما به جای رد یک حرف یا نظریه به رد انگیزه ودرنهایت خود آن فرد می پردازید وسپس نتیجه می گیرید که حرف ویا نظریه اوباطل است. مثال های متعدد درخصوص این ایدئولوژی شیطانی را می توانید در همان کتاب سروش ببینید ویا به هرکدام ازنوشته های هم نسل های من به خصوص چپ ها که رجوع کنید چند تایی مثال پیدا می کنید. اگرهم وقت وحوصله ندارید ، همین نوشته دوست عزیزمان آقای سرکوهی را که بگردید ،غیر از این نمونه که آوردم بازهم ازاین شاهکارها دارد. به عنوان تمرین بد نیست.
بافته ذهنی دوم،
“دولت آقای خاتمی ، برای جا انداختن نهادی جعلی به جای کانون نویسندگان ایران- یا هرنهاد دیگری که نویسندگان خود برپا کنند- درمجامع بین المللی دربستر طرح نهادهای موازی کوشید تا پنی جعلی را به پن بین المللی قالب کرده ووانمود کند که دموکراسی درایران درحدی است که نهادی چون پن ازحق حضوروفعالیت آزاد برخورداراست وادعای کانون نویسندگان ونویسندگان مستقل نا وابسته به جناح های حکومتی درباره سرکوب آزادی بیان وسانسور نادرست. دولت آقای خاتمی برآن بود تا آزادی بیان واجتماعات نسبی نویسندگان ” خودی ” ووابسته به جناح های حکومتی رارنگ کرده وبه عنوان آزادی بیان همه شهروندان خودی و غیرخودی به رسانه های جهانی بفروشد. دراجرای این نقشه وزارت خارجه فنلاند هم همدستی کرده است.” ( این مطلب که عینا ازنوشته دوم آقای سرکوهی نقل شده، ستون فقرات هردونوشته آقای سرکوهی است وهمان است که من هم از او خواسته بودم برای اثباتش دلیل بیاورد.آقای سرکوهی هم به جای دلیل وارائه شاهد تجربی ، درنوشته دوم خودش تنها با شدت وعصبانیت بیشتردوباره همین مدعا راتکرارکرده است. گویی من یا خوانندگان مشکل ازرو خواندن یا ثقل سامعه داشته ایم.)
این یک تحلیل ذهنی بدون داده تجربی مناسب است.مثلا اگربه اسنادوزارت اطلاعات ایران ویا اسناد وزارت خارجه فنلاند دسترسی داشتیم می توانستیم این تحلیل راردیا قبول کنیم. تنها داده تجربی وقابل تحقیقی که آقای سرکوهی ارائه کرده این است که درکتاب “پن ” نوشته بوده “پن ایران، عبدالکریم سروش” وایشان ازاین چهارکلمه ساده به این توطئه پی برده است. اما متاسفانه همین یک داده قابل تحقیق هم درجستجویی که من کردم سری ازآثارش نیست. ازآقای سرکوهی خواستم آن را منتشرودراختیاردیگران بگذارد که درجوابیه اشان ازآن هم طفره رفته اند وباعصبانیت برسربنده داد زده اند که بله این یک شگرد قدیمی است که شاکی را به جای متهم می نشانند وبروید وکتابچه پن راازلندن بخرید،درآن نوشته شده است. درهیچ یک ازصورت جلسات پن چنین جمله ای نیست. برعکس چند شاهد تجربی خلاف این وجود دارد.
مثلا آقای سرکوهی درنوشته اشان گزارش کرده اندکه بعدازدیدن آن جمله (منظورپن ایران، عبدالکریم سروش ) جلسه طوفانی شد وایشان ودیگران ازکشورهای دیگربه جان رئیس پن فنلاند افتاده اند وسرانجام هم اورا واداربه عقب نشینی کرده اند. اما رئیس پن فنلاند درآن زمان یعنی خانم الیزابت نوردن Elizabeth Norden) ) درمصاحبه با روزنامه فنلاندی “سومن اتلا سانومات”(Soumen Etela Sanomat ) به تاریخ13-9-1998 گفته است که درمورداین برخورد با دکترسروش، چون نبوده است نظری هم نمی تواند بدهد. یعنی اصلا نبوده تا آقای سرکوهی آن طورکه تصویرساخته ، دریک جلسه طوفانی با اوبرخورد کند.احتمالا یکی ازاین دونفردروغ می گوید. ازطرف دیگر” کالوی هایکارا” ( Kalevi Haikara ) از “کمیته نویسندگان دربند پن ” درهمان شماره به همان روزنامه گفته است که درمورد این برخورد با دکترسروش متاسف است واحساس می کند که کنگره پن تحت تاثیرنظرات نویسنده پناهنده ایرانی (احتمالا منظورش آقای سرکوهی بوده ) قرار گرفته وبرخورد با سروش ازسرشتابزدگی بوده است. یک نفردیگریعنی” پنتی هولاپا ” ( Pentti Holappa ) که درآن زمان معاون پن فنلاند بوده است هم به همان روزنامه ودرهمان شماره می گوید که اما پشت برخورد با سروش قصد بد ویا تبعیضی نبوده است. ( همین جا نیز ازدوست عزیزی که زحمت ترجمه این مقاله را ازفنلاندی به انگلیسی برای من کشیده بود تشکرمی کنم.)
بافته ذهنی سوم،
دردولت آقای خاتمی تئوری های دکترسروش ودوستانش به قدرت رسید.—غلط—
کافی است کسی به نوشته ها وسخنرانی های آقای خاتمی رجوع کند تا غلط بودن این گزاره را دریابد. این نوشته من جای پرداختن به مبانی نظری جنبش اصلاحات درایران نیست.اگرچه بحث بسیارمهمی است و به گمان من، درتحلیل نهایی شکست جنبش اصلاحات به تذبذب نظری وضعف تئوریک آن برمی گردد. اما ذکریک نکته راهم مفید می دانم. چند روزپیش خانمی ازخبرنگاران روزنامه نیویورک تایمزملاقات چندساعته ای با من داشت. یک سال ازروزنامه مرخصی گرفته تا کتابی درباره تئوری جنبش اصلاحات درایران براساس مطالعات وتجربیات قبلی اش بنویسد.تا کنون بابیش ازپنجاه نفرصحبت کرده وشش بارهم به ایران سفرکرده است.
سوالاتش هم ازمن این بود که چرا رگه هایی ازآرای دکترداوری درحرف های خاتمی هست ویا این که دانشکده حقوق وعلوم سیاسی دانشگاه تهران وآرای دکتربشیریه درکجای جنبش اصلاحات قرارداشته است وازاین قبیل. شما این برخورد پرسش گرانه یک ژورنالیست غربی رادرتحقیق ازیک موضوع مقایسه کنید با برخورد یک ژورنالیست ایرانی (آقای سرکوهی ) درهمان موضوع که چه راحت دهانش رابازمی کند وفتوا می دهد وبراساس همان فتواهم قضاوت می کندوحکم های اجرایی صادرمی کند. همین یک مقایسه شایدبتواندتقریبا تمام آن چه را که من می خواهم بگویم نشان دهد.
بافته ذهنی چهارم (ازنوع بقال همدانی )،
آقای سازگارا بدون اهلیت لازم وبی خودی خودش رانخودآش کرده و وارد بحث های جدی که آقای سرکوهی می خواهد با دکترسروش بکند شده است.—غلط—
البته بنده هیچ یک ازتخصص های دکترسروش راندارم.یعنی تحصیلاتی درداروسازی،شیمی آنالیتیک،عرفان نظری وعملی،فلسفه اولی، فلسفه علم واپیستمولوژی،فقه واصول ، فلسفه دین وکلام جدید ندارم. این بحث ها می ماند برای آقای سرکوهی که لابد متخصص این اموراست.
اما درحوزه بحثی که واردشده ام چندان هم تهی دست نیستم. یعنی به دلیل تحصیلاتی که درمهندسی مکانیک وفیزیک کرده ام وسالیانی که دریک گروه تحقیق فیزیک دردانشگاه I.I.T روی جزئیات اتصالات هسته ای کارکرده ام با روش های تحقیق درعلوم تجربی تاحدی آشنا هستم. سپس هم به دلیل تحصیلات دررشته تاریخ با روش های تحقیق درتاریخ هم آشنا شده ام. درحال حاضرهم مدیر”مرکزتحقیات ایران معاصر” هستم که یکی ازکارهای این مرکزجمع آوری مدارک تاریخی ایران بعدازانقلاب است. به هرصورت آن قدرهست که بتوانم ازامثال آقای سرکوهی بخواهم که حرف بی مبنا نزنندوبرای بافته های ذهنی اشان شواهد بیرون ازذهن وتجربی ارائه کنند.
بافته ذهنی پنجم،
آقای سازگارا فرق بین ” مجمع عمومی” و”نشست عمومی” را نمی داند ونیم ساعت هم وقت نگذاشته تا اساسنامه پن رابخواندولذا این دومعنی راعمدا یا سهوا مخلوط وخواننده را گمراه کرده است.—غلط—
معمولا دراساسنامه ها به جلسه ای که درآن نمایندگان واحدهای یک سازمان برای تصمیم گیری جمع می شوند General Assembly گفته می شود. این لغت درفارسی به “مجمع عمومی” و”نشست عمومی” هردوترجمه شده است. مثلا درموردسازمان ملل لغت “مجمع عمومی” به کارمی رود ودراساسنامه “انجمن اسلامی دانشجویان درآمریکا وکانادا”برای همین مفهوم لغت “نشست عمومی” به کاررفته است. درواقع برای یک لغت Assembly دوترجمه، یکی عربی”مجمع” ودیگری فارسی “نشست” به کارمی رود.من لغت “نشست عمومی”رادقیقا به معنی General Assembly به کاربرده ام.
بافته ذهنی ششم (ازنوع بقال همدانی)،
آقای سازگارا برای جواب دادن به شایعاتی که پشت سراوازلفت ولیس درصنایع کشورساخته اند به شرح پرآب وتاب مریضی وکمک های دکترثابتیان ودوستان دیگرش پرداخته است.—غلط—
قصد من ازنوشتن آن شرح،بیشتر نشان دادن شخصیت انسانی دکترثابتیان وادای تشکروبیان حد رابطه ام با او،وقتی نامش راذکرکردم، بود. شایداشتباه کردم وذکراین مطلب خارج ازبحث اصلی،ذهن های مستعدی مثل آقای سرکوهی رابه طرف همین گونه نتیجه گیری ها برده باشد. نمیدانم. اما یک چیزرامی دانم وآن این است که اگردرجیبم دوخته نبود،زبانم نمی توانست درایران نسبت به صاحبان قدرت این طوردرازباشد.بارآخری که زندان بودم،یکی ازدونفربازجوهایم می گفت که فلانی ما سه سال است که مثل همزاد توبا توهستیم. تمام زندگیت رازیروروکرده ایم.اگرنقطه ضعف مالی یااخلاقی داشتی کارما با توخیلی ساده تربود. بنا براین آقای سرکوهی نگران نباشند واین قبیل حرف ها رابه ارگان شکنجه گران یعنی روزنامه کیهان تهران واگذارکنندومطمئن باشند که امثال من اگربه قدریک کاه ازاین نقطه ضعف ها داشتیم تا به حال ازآن چندین کوه ساخته بودند.
درانتهای این نوشته یک نکته راهم بایدذکرکنم. آقای سرکوهی به درستی درمقاله اش به ضرورت انتقادونقدازخود اشاره کرده است. فقط امیدوارم خود ایشان هم وقتی متوجه شد درجایی اشتباه کرده به این حرف عمل نماید.
محمد محسن سازگارا
سوم مهرماه هشتادوشش

در ايران و منطقه چه می گذرد؟

“تفسير خبر”- صدای آمریکا
چهارشنبه ۲۸ شهريور ۸۶ ، ۱۹ سپتامبر ۲۰۰۷

مدت برنامه ۵۱ دقیقه
برنامه در یک فایل:
rm ریل آدیو
m4a برای نرم افزار آی تیونز
mp3 ام پی تری
برای دریافت آسان تر فایل های صوتی ، برنامه به سه قسمت نیز تقسیم شده و در سه فورمت در دسترس است.
rm ریل آدیو : هر فایل تقریبآ ۱.۵ مگابایت
ریل آدیو – یک | ریل آدیو – دو | ریل آدیو – سه
m4a برای نرم افزار آی تیونز : هر فایل تقریبآ ۲ مگابایت
آی تیونز – یک | آی تیونز – دو | آی تیونز – سه
mp3 ام پی تری : هر فایل تقریبآ ۴ مگابایت
ام پی تری – یک | ام پی تری – دو | ام پی تری – سه

در ايران و منطقه چه می گذرد؟

“تفسير خبر”- صدای آمریکا
چهارشنبه ۲۱ شهريور ۸۶ ، ۱۲ سپتامبر ۲۰۰۷

مدت برنامه ۵۱ دقیقه
برنامه در یک فایل:
rm ریل آدیو
m4a برای نرم افزار آی تیونز
mp3 ام پی تری
برای دریافت آسان تر فایل های صوتی ، برنامه به سه قسمت نیز تقسیم شده و در سه فورمت در دسترس است.
rm ریل آدیو : هر فایل تقریبآ ۱.۵ مگابایت
ریل آدیو – یک | ریل آدیو – دو | ریل آدیو – سه
m4a برای نرم افزار آی تیونز : هر فایل تقریبآ ۲ مگابایت
آی تیونز – یک | آی تیونز – دو | آی تیونز – سه
mp3 ام پی تری : هر فایل تقریبآ ۴ مگابایت
ام پی تری – یک | ام پی تری – دو | ام پی تری – سه

در ايران و منطقه چه می گذرد؟

“تفسير خبر”- صدای آمریکا
چهارشنبه ۱۴ شهريور ۸۶ ، ۵ سپتامبر ۲۰۰۷

مدت برنامه ۵۱ دقیقه
برنامه در یک فایل:
rm ریل آدیو
m4a برای نرم افزار آی تیونز
mp3 ام پی تری
برای دریافت آسان تر فایل های صوتی ، برنامه به سه قسمت نیز تقسیم شده و در سه فورمت در دسترس است.
rm ریل آدیو : هر فایل تقریبآ ۱.۵ مگابایت
ریل آدیو – یک | ریل آدیو – دو | ریل آدیو – سه
m4a برای نرم افزار آی تیونز : هر فایل تقریبآ ۲ مگابایت
آی تیونز – یک | آی تیونز – دو | آی تیونز – سه
mp3 ام پی تری : هر فایل تقریبآ ۴ مگابایت
ام پی تری – یک | ام پی تری – دو | ام پی تری – سه

از حوزه نظامی- سیاسی : گفتگو با محسن سازگارا

محمد تهوری – واشنگتن پریزم
شماره صد و بیستم، جمعه شانزدهم شهریور ١٣۸٦
از حوزه نظامی- سیاسی
گفتگوی اختصاصی با محسن سازگارا: سپاه در معرض اتهامی ویرانگر
نزاع لفظی سران دو کشور ایران و آمریکا که در پیوند با برنامه هسته یی ایران شدتی مضاعف گرفته است، این بار با تروریستی خواندن فعالیت های “سپاه پاسداران انقلاب اسلامی” از سوی آمریکا بعدی تازه یافت. این امر به گواه شماری از صاحب نظران، نه یک نزاع معمولی، بلکه اعلام جنگی تمام عیار به ایران برای پایان دادن به سه دهه کشمکش و درگیری غیرمستقیم است.
با توجه به گستره کمی این نهاد در داخل کشور و پیوستگی آن با مردم، این اتهام دور از انتظار و تهدیدی غیرواقعی به نظر می رسد. ولی طرح آن در این مقطع می تواند پیامی آشکار از سوی رهبران کاخ سفید برای خروج از محدوده شورای امنیت سازمان ملل متحد، و اقدام مستقل علیه ایران برای دیگر اعضای این سازمان نیز باشد.
چراکه انتساب اتهام تروریستی به سپاه به عنوان بخشی از نیروهای مسلح جمهوری اسلامی، در صورت تصویب می تواند به چالشی عظیم در جامعه جهانی مبدل شود. زیرا سپاه جزیی از نظام جمهوری اسلامی به عنوانی رژیم قانونی در عرف بین الملل است.
تحلیل این موضوع و پیامدهای آن در داخل و خارج کشور، موضوع گفتگویی است با “محسن سازگارا” فعال سیاسی مقیم آمریکا و عضو مؤسس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، که در ذیل می خوانید:
س: پیشنهاد قرار گرفتن نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در ردیف گروه های تروریستی توسط برخی محافل آمریکا، این روزها واکنش های متفاوتی را در داخل و خارج از کشور به همراه داشته است. برخی این اقدام را مانور تبلیغاتی، بعضی جنگ روانی و عده ای هم اعلام جنگ رسمی به ایران می دانند. تحلیل جنابعالی از این اقدام چیست؟
ج: تروریستی قلمداد کردن سپاه، به مباحث مطرح شده طی یک سال گذشته در مجلسین آمریکا باز می گردد. درواقع این فشاری یک ساله از جانب قوه مقننه بر دولت بوش است تا به رغم حکومتی بودن سپاه، آن را به نام یک گروه تروریستی به دنیا معرفی کند. آنگونه که توسط روزنامه های نیویورک تایمز و واشنگتن پست به بیرون درز کرده، در دستگاه اجرایی آمریکا دو گروه عمده وجود دارد که هرکدام دیدگاه متفاوتی دارند.
گروه نخست که از جناح معتدل دولت تشکیل می شود، دربرگیرنده وزیر امور خارجه، وزیر دفاع و دستگاه سیاست خارجی آمریکا است. این گروه در برخورد با ایران معتقد به دیپلماسی است، و استفاده از اهرم های فشار، تهدید و تحریم را مقدمه ای برای مذاکره با ایران و حل مشکل موجود از طریق دیپلماسی می داند .
اما گروه دوم بخش جنگی دولت را به رهبری “دیک چنی” تشکیل می دهد، و شامل فرماندهان ارتش آمریکا در عراق می شود. این گروه معتقد است طی این سال ها فرصت کافی به ایران داده شده، و تنها راه باقی مانده جنگ است. به اعتقاد این گروه باید مراکز نظامی و لجستیکی ایران به سبک عراق سال ۱٩٩۱ (۱٣۷٠) هدف بمباران و موشک باران قرار گیرد، تا حدی که ایران به حکومتی ضعیف و ناتوان در منطقه تبدیل شود و دیگر نتواند در آنجا برای آمریکا دردسر درست کند.
حتی پاره ای از مروجان این نگاه، در رسانه های جمعی از کم و کیف این برنامه هم سخنانی گفته اند. مثلا عنوان شده که ناوگان های آمریکایی از خلیج فارس بیرون خواهند رفت، و از فاصله ٢٠٠٠ کیلومتری در اعماق اقیانوس هند اقدام به عملیات علیه ایران خواهند کرد. پاره یی از نویسندگان هم از موعد زمانی این عملیات که به شش ماه آینده ارجاع داده می شود، سخن گفته اند. خصوصا گزارشی که روزنامه گاردین منتشر، و به نقل از جورج بوش اعلام کرد که مشکل ایران را برای جانشین خود در کاخ سفید باقی نخواهد گذاشت.
بنابراین اگر قرار دادن نام سپاه در ردیف گروه های تروریستی که توسط مقامی که نخواست نامش فاش شود و به وسیله دو روزنامه معتبر “نیویورک تایمز” و “واشنگتن پست” افشا شد صحت داشته باشد، نشانه این است که فشار تندروهای آمریکایی در قوه مقننه و دستگاه اجرایی به رئیس جمهور، نتیجه داده است. لذا باید منتظر ورود به یک مرحله جدید بحران میان ایران و آمریکا بود، که به احتمال زیاد با خطر جنگ همراه خواهد شد.
نظر به مسوولیت ها و نقش چندگانه فعلی سپاه پاسداران به عنوان نهادی نظامی، امنیتی، اقتصادی و سیاسی که می توان آن را بخش عظیمی از حاکمیت در ایران امروز به شمار آورد، به نظر شما طراحان قرار دادن نام این نهاد حکومتی در ردیف گروه های تروریستی کدام بعد از فعالیت های سپاه را نشانه رفته اند؟ آیا آنها با این برنامه قصد مختل کردن برنامه های اقتصادی سپاه، با هدف آسیب رساندن جدی به اقتصاد کشور را در نظر دارند؟ آیا مقاصد نظامی و مقدمه چینی برای یک حمله ناگهانی به ایران را تدارک می بینند؟ یا اینکه اساسا این یک پروژه سیاسی با هدف بالابردن قدرت چانه زنی در مذاکرات آشکار و پنهان با ایران، و یک برنامه روانی است؟
ج: گر چه همه ابعادی که برشمردید به نوعی مورد نظر می باشد، ولی به نظر من بعد سیاسی آن پررنگ تر است. چون اولا آمریکا با این کار به اعضای دائم شورای امنیت سازمان ملل و آلمان نشان داده که اگر آنها قطعنامه سوم را تصویب نکنند، خودش می تواند وارد روندهای تند وتیز دیگری مثل تروریستی خواندن سپاه شود. (در واقع می توان گفت) آمریکا به نوعی به مرگ گرفته، تا آنها به تب راضی شوند.
از سوی دیگر آمریکا می کوشد شرایطی بوجود آورد، تا ایران احساس خطر جدی کند. چراکه آنها معتقدند دو قطعنامه قبلی هنوز نتوانسته فشار لازم را به ایران وارد کند. ضمن اینکه پاره ای از تحلیلگران معتقدند سپاه ستون فقرات نظام و ابزار سرکوب رژیم است، که با شکستن آن می توان را ه را برای تغییر و تحولات بعدی هموار کرد.
احتمال اینکه این تصمیم در قطعنامه سوم عملی شود، چقدر است؟
ج: تردیدی نیست که آمریکا می کوشد طی قطعنامه های مصوب شورای امنیت، فشار لازم را به سپاه وارد کند. (کمااینکه) در قطعنامه دوم هم، بخش عمده محدودیت ها متوجه سپاه بود. قطعا در قطعنامه سوم هم فشارهای بیشتری علیه سپاه اعمال خواهد شد. ولی ممکن است این قطعنامه، تروریستی خواندن سپاه را به تعویق بیاندازد. مگر آنکه جناح تندرو آمریکا عزم خود را جزم کرده باشد تا بی توجه به قطعنامه سوم، در جهت تأدیب ایران مستقلا دست به این اقدام بزند.
تروریستی خواندن سپاه، در واقع تروریستی خواندن نظام جمهوری اسلامی است. چراکه سپاه مستقل از رژیم نیست. آقای خامنه ای به عنوان مقام رهبری، فرماندهی ارشد نیروهای مسلح از جمله سپاه را در اختیار دارد. لذا این یک اتفاق جدید است، که یک رژیم و یک عضو سازمان ملل متحد تروریست خوانده می شود. به نظر شما واکنش جهانی به این اتفاق چه خواهد بود؟
ج: تا الان هیچ سازمان نظامی رسمی یک حکومت، تروریست قلمداد نشده است. شاید هم هیچ سازمان نظامی رسمی دست اندرکار اقدامات تروریستی نبوده، و از این حیث سپاه نو آوری داشته است. ضمن اینکه اولویت اول سیاست خارجی آمریکا، مبارزه با تروریسم می باشد. پس آمریکا با تروریستی خواندن سپاه، در واقع به طور رسمی به ایران اعلام جنگ خواهد کرد. این اتفاق دست آمریکا را برای هدف قرار دادن سپاه به عنوان یک پایگاه تروریستی باز می کند.
اما اینکه دنیا و افکار عمومی آمریکا چه واکنشی به این اتفاق داشته باشند، به زمینه سازی آمریکا و برخورد ایران برمی گردد. اتهام دخالت سپاه در عراق و حمایت از گروه های شورشی، یکی از این زمینه چینی هاست. البته آمریکا هنوز به انتقادات روزنامه نگاران غربی که خواستار اعلام مستندات این اتهام ها شده اند، پاسخی نداده است. اما فرماندهان نظامی این کشور در عراق مدعی هستند مقام های نظامی-امنیتی ایرانی که در عراق بازداشت شده اند، اعتراف کرده اند که پول، اسلحه و آموزش نظامی در اختیار ده ها گروه شورشی عراقی قرار می داده اند.
در مقابل، روزنامه نگاران خواستار پخش این اعترافات شده اند. ولی فرماندهان نامبرده هنوز نسبت به پخش آنها اقدام نکرده اند. تنها ادعای این فرماندهان این است که به خاطر فشار دولت آقای مالکی، مجلس اعلای عراق و حزب الدعوه که نمی خواهند روابط ایران و آمریکا بیش از این تیره شود، از این کار خودداری کرده اند.
به هر حال این کار نیاز به قانع سازی افکار عمومی دارد، و از سوی دیگر رفتار ایران حائز اهمیت زیادی می باشد. اگر همین روال ادامه یابد که رئیس جمهور سیاست نسنجیده و نپخته خود را دنبال کند، کار آمریکا را برای قانع کردن کشورهای دنیا ساده تر خواهد کرد. مصاحبه نسنجیده اخیر احمدی نژاد و اشاره او به پر کردن خلأ قدرت در عراق توسط ایران و یا توهین های وی به رهبران اروپایی، از جمله سیاست های خطای ایران است که در صورت تداوم زمینه مناسبی برای هر نوع عملیاتی علیه این کشور را فراهم می کند.
من در سوال قبلی هم اشاره کردم که سپاه امروز به مثابه یک نهاد اقتصادی قدرتمند نقش عمده ای در اقتصاد ایران برعهده گرفته است، و سرمایه گذاری هایی هم در کشور امارات متحده عربی دارد. طرح چنین اتهامی چه تاثیری در فرایند اقتصادی ایران و سپاه به همراه خواهد داشت؟
ج: بدون تردید سپاه امروز به عنوان یک شرکت بزرگ، نقش مهمی در فعالیت های اقتصادی دارد. این نقش از دخالت در صنایع خودرو سازی تا پروژه های نفت و گاز، از خانه سازی تا جاده سازی، از واردات صدها قلم کالا تا صادرات پاره ای فرآورده های نفتی، و حتی در تجارت کالاهای قاچاق و فعالیت های مافیایی دخالت دارد.
در منطقه غیر از دوبی و دیگر شیخ نشین ها، در کشورهایی مثل سوریه هم سرمایه گذاری اقتصادی گسترده دارد. تا حدی که برخی صاحب نظران سیاسی معتقدند اختلاف نظر ها در ارتش سوریه میان افسران جوان و ژنرال های قدیمی، تا حدی ریشه در منافع اقتصادی افسران جوان به عنوان شرکای اقتصادی سپاه دارد.
اگر سپاه در فهرست گروههای تروریستی قرار گیرد، مطمئنا کشورهای حوزه خلیج فارس و دیگر کشورهای دنیا ناچار خواهند شد با آمریکا در محدود سازی فعالیت های این نهاد و همکاران آن که تحت نام بنیادها و نهادهای غیر انتفاعی و مذهبی انجام می شود، همکاری کنند.
به طور مشخص سازمان اقتصادی که توسط آقای ری شهری گرداگرد حرم حضرت عبدالعظیم تشکیل شده، به صورت عریض و طویلی گسترش یافته، و در دهها حوزه اقتصادی از جمله نفت و گاز فعالیت می کند، همچنین دهها بنیاد دیگر که به نام ائمه اطهار اقتصاد ایران را امام زاده ای کرده اند، در ردیف این تحریم ها قرار خواهند گرفت و فشار زیادی را متحمل خواهند شد. بالاخص فعالیت های سپاه قدس، که بیش از دیگران در معرض اتهام قرار دارد.
ولی ادعای آمریکا به دخالت نیروهای سپاه قدس در عراق با تکذیب مکرر ایران همراه بوده، و آمریکا نیز هنوز ادله ای مستند ارائه نکرده است. آیا شما در گزارش های مقام های آمریکایی به موارد دیگری برخورده اید، که دال بر فعالیت های تروریستی باشد؟
ج: نه، دولت ایران به طور طبیعی هرگونه اتهامی را تکذیب می کند. ولی مقامات ارشد ایران نقش سپاه در حمایت و تجهیز حزب الله لبنان و حماس را نه تنها تکذیب نکرده، بلکه تایید هم کرده اند.
به هرحال آمریکا مدعی است ایران در افغانستان از طالبان حمایت می کند، در عراق از دهها گروه شورشی پشتیبانی می نماید، و در بسیاری از کشورهای اسلامی حامی سازمان های تروریستی است. به طوری که حتی شورش های یمن را، تحت حمایت و پشتیبانی سپاه می دانند.
به نظر می رسد طراحان تروریستی خواندن سپاه، متوجه این موضوع نیستند که سپاه در ایران نهادی بسیار گسترده و فراگیر است. خصوصا با بسیج به عنوان زیرمجموعه سپاه، می توان ادعا کرد از هر خانواده ایرانی یک نفر عضو این تشکیلات عریض و طویل است.
بسیاری از این افراد به علت مشکلات اقتصادی و نرخ بیکاری بالا در کشور، جذب این نهاد شده اند و به لحاظ فکری هیچ قرابتی با سپاه ندارند. حتی در میان فرماندهان سپاه بسیاری مخالف سیاست های دیگر همکاران شان در شورای فرماندهی هستند. این اختلافات در دوران اصلاحات در ایران، علنی شد. بنابراین این اتهام به صورت عام می تواند در میان مردم ایران واکنش منفی گسترده ای علیه آمریکا ایجاد کند. چراکه هیچ خانواده ای حاضر به پذیرش این اتهام نیست، که فرزندش در میان تروریست ها جا گرفته است. بنابراین این موضوع به نوعی برای آمریکا نتیجه معکوس به همراه خواهد داشت.
از سوی دیگر حکومت ایران با در اختیار داشتن یک دستگاه تبلیغاتی قدرتمند، این توان را دارد که به افکار عمومی جهت دهد. تحلیل شما در این خصوص چیست؟
ج: اتفاقا همین موضوع یکی از دغدغه های جدی در واشنگتن است. به همین سبب عده ای پیشنهادهایی مطرح کرده اند. از جمله اینکه تحریم ها فقط به پاسداران ارشد با درجه سرهنگ به بالا، یا افراد خاص در سپاه، و یا فقط سپاه قدس محدود شود. به هرحال این بحث ها مطرح است. در واقع آنها دنبال یک برخورد هوشمند با سپاه هستند، که با همراهی مردم ایران هم روبرو شود. اما این نکته جدی است که کسانی که در فعالیت های اقتصادی سپاه دخیل هستند، به هیچ عنوان از این طرح مستثنی نشوند.
با توجه به عکس العمل مقام های ایرانی می شود تحلیل کرد که آنها انتظار چنین چیزی را نداشته، از این اتفاق جا خورده، و عکس العملی شتاب زده را به نمایش گذاشته اند. در خصوص مردم هم تا آنجا که من اطلاع دارم می توان فهمید که نه تنها ناراحت نشده اند، بلکه کمی هم خوشحال هستند. برای اینکه سپاه به موازات فعالیت های خارج از کشورش، در اقصی نقاط ایران نیز رودرروی مردم قرار گرفته است.
از سوی دیگر پیوند خوردن سپاه با دولت و ناکارآمدی دولت در نزد افکار عمومی، آسیب جدی به سپاه وارد کرده است. بنابراین از نگاه مردم هر فرایندی که موجب تأدیب سپاه شود، مقبول است.
درخصوص تبلیغات هم باید به تجربه دوران شاه نگاه کرد. این رژیم وقتی با بحران مشروعیت مواجه شد، دیگر تبلیغات اش بی ثمر بود. یکی از مهمترین نتایج این بحران مشروعیت، بی اعتمادی مردم به تبلیغات است. در واقع مردم نقطه مقابل تبلیغات رژیم را بیشتر باور می کنند. در حال حاضر نیز دستگاه تبلغاتی رژیم دچار بحران است. تا جائیکه امروزه رسانه شایعه و اخیرا پیام های کوتاهی که مردم از طریق تلفن همراه ارسال می کنند، بسیار قوی تر از دستگاه تبلیغاتی رژیم عمل می کند.
ولی با همه این استدلال ها کدام خانواده ایرانی حاضر است بپذیرد که فرزند عضو سپاه یا بسیجش، تروریست می باشد. در فقدان مشروعیت نظام تردیدی نیست. ولی این اتهام به نوعی دربرگیرنده بخش عظیمی از مردم ایران است، که به هردلیل سپاه و بسیج را انتخاب کرده اند و با آن همکاری دارند. اینجا صحبت از فرد خاصی در سپاه، یا بخشی از حکومت مطرح نیست. بلکه سخن از لشکر میلیونی سپاه و بسیج است، که در میان مردم عادی و توده جای دارند.
ج: این نکته کاملا درستی می باشد. از این جهت است، که گفتم نوع برخورد آمریکایی ها و فرمولی که ارائه می کنند مهم است. ولی این نکته را هم نباید از نظر دور داشت که (درست است) در فاصله ای نزدیک یکی از خویشاوندان و دوستان ما در سپاه عضویت دارد، ولی باید دید که آنها از چه مقبولیت اجتماعی و احترامی برخوردارند.
به باور من اکثریت بدنه سپاه و حتی بیشتر فرماندهان آن افراد پاک، صادق، مومن و میهن دوستی هستند. اما متاسفانه جاه طلبی های اقلیتی رانت خوار در سپاه که بعد از احمدی نژاد وارد دولت هم شده اند، محبوبیتی برای سپاه باقی نگذاشته است. چراکه با فعالیت های سیاسی خود، خرابکاری های دولت، و تبدیل شدن سپاه به ابزار سرکوب و در دست دولت، باعث شده اند احترام و مقبولیت اجتماعی کل سپاه زیر سوال رود. درست مثل حزب سیاسی ای که برنامه هایش با شکست مواجه می شود. البته حزب سیاسی وقتی شکست می خورد، قدرت را به دیگری واگذار می کند. ولی سپاه می خواهد به رغم شکست، با نیروی نظامی و امنیتی در قدرت باقی بماند. در عین حال می کوشد رقبا را از میدان به در کند. درست مثل حزب بعث، حزب کمونیست و نزدیک تر مثل رژیم شاه، که حتی می خواست متولی مساجد را هم از میان نظامیان بازنشسته انتخاب کند.
این اتهام یک اثر سیاسی هم بدنبال داشته است، که در صورت تصویب می تواند تأثیرات بیشتری هم بگذارد. آن اثر سیاسی، نزدیک شدن جناح محافظه کار و اصلاح طلب به یکدیگر است. به طوری که می بینیم به رغم تمام نامهربانی هایی که اصلاح طلبان تحمل کرده اند، وقتی چنین موضوعی مطرح می شود آنها مواضعی نزدیک به محافظه کاران می گیرند و همدرد سپاه می شوند.
در واقع می توان گفت این اتفاق توانسته به شکل محدودی شکاف میان احزاب سیاسی را به نفع محافظه کاران پر کند، و مشروعیت آنها را بالا ببرد. تحلیل شما از این اتفاق چیست؟
ج: نیروهای غیر اسلام گرا غیرخودی به حساب می آیند. نیروهای اسلامگرا به معنی نیروهای معتقد به قرائت حداکثری از دین، طیف گسترده ای از نیروهای ملی-مذهبی تا نهضت آزادی، حزب مشارکت و هیأت های موتلفه، روزنامه کیهان و فاشیست های وطنی را، تشکیل می دهد. این نیروها بعد از شکست جنبش اصلاحات، به عنوان دایره خودی ها تحت فشار دستگاه امنیتی و اطلاعاتی قرارگرفتند. (هدف این بود که) پشت سر آقای خامنه ای حرکت کنند، یا از دایره خودی ها خارج گردند، و یا خانه نشین شوند. چراکه دوره تحمل مخالف به سر آمده است. زیرا آقای خامنه ای نشان داده مانند شاه در اواخر دهه ٤٠ و اوایل دهه ۵٠، کاملا درعرصه سیاست ایران بی رقیب شده، تاب هیچ مخالف و حتی رقیب سیاسی را ندارد، و سرنخ تمام اهرم های قدرت را به دست گرفته است.
بررسی کارنامه نیروهای موسوم به اصلاح طلب در چند سال گذشته نشان می دهد که اقلیت بسیار ناچیزی پذیرفته اند، به صف مخالفین حکومت بپیوندند. (بنابراین) هزینه زندان و تبعید را به جان خریده اند، و یا مهر سکوت بر لب زده و در خانه نشسته اند.
اما اکثریت دوم خردادی ها راه دنباله روی از آقای خامنه ای را انتخاب کرده، و همانطور که می بینید کاسه گدایی قدرت را در دست گرفته اند. حداکثر خواسته آنان این است که ایشان (آیت الله خامنه ای) گوشه چشمی به آنها نشان دهد، و اجازه بدهد که در انتخابات حضور داشته باشند. تاسف بار تر اینکه حتی حاضر شده اند بر سر این کاسه گدایی قدرت، گاهی به جان یکدیگر هم بیافتند چراکه برای نشان دادن مراتب وفاداری خود به مقام رهبری، حتی دست به تخطئه همکاران سابق هم زده اند. مصاحبه اخیر آقای کروبی با خبرگزاری فارس (دلیلی بر اثبات این مدعاست.)
بنابراین به نظرم موضوع سپاه تنها یکی از مواردی است که فرصتی برای این جماعت فراهم کرده، تا دنبال کسب عنایت مقام رهبری باشند.
به موضوع اصلی بازگردیم. به نظر می رسد طرح این موضوع همانطور که شما هم بر آن تاکید داشتید، اعلام جنگ رسمی و جدی به ایران از سوی آمریکا است.
به نظر شما پاسخ ایران به این اعلام جنگ چه بوده است؟ آیا تلاش مضاعف اقای لاریجانی در این مدت برای کسب نظر مساعد سازمان انرژی اتمی و قول افزایش همکاری ها را، باید پاسخ رسمی ایران به شمار آورد، یا مصاحبه شدید اللحن اخیر آقای احمدی نژاد را؟
ج: من در پاسخ ایران یک سردرگمی و جا خوردن می بینم. کوشش اخیر آقای لاریجانی و سازمان انرژی اتمی معطوف به تاخیر انداختن در تصویب قطعنامه جدید شورای امنیت سازمان ملل است، که از مدتی قبل ایران در پی آن بود. بنابراین نمی تواند ربطی به این موضوع داشته باشد. مصاحبه احمدی نژاد هم، باید یک واکنش نسنجیده و کودکانه تعبیر شود. چراکه دست کم سه اشتباه اساسی داشت.
اما نکته ای که می توانم بگویم این است که استراتژی سپاه و مقام رهبری که بیشتر حاصل مطالعات مرکز استراتژیک (راهبردی) سپاه است، در چند سال گذشته معطوف به این بوده که با ایجاد هسته های حرب الله در کشورهای اسلامی، زمینه ای را فراهم کنند که بتوانند بر سر میز مذاکره با این کارت ها بازی کنند. به نظر من مذاکرات دور دوم سفرای ایران و آمریکا درعراق، نقطه عطفی برای شکست این راهبرد بود. چراکه اگر قرار بود کارت های این چنینی ایران قابل بازی با آمریکا یی ها باشد، جای مناسب آن همین مذاکرات عراق بود. زیرا به تصور ایران قوی ترین کارت ها درعراق اکنون در دست خودش، و ضعیف ترین ها در اختیار آمریکا است.
اما این مذاکرات نشان داد، آمریکا یی ها حاضر به بازی با این کارت ها نیستند. زیرا نه تنها آنها را نخریدند، بلکه از دست ایران گرفتند و گفتند اینها سند اتهام ایران است.
به همین دلیل بود که بلافاصله بعد از شکست مذاکرات، مقام های ایرانی خواستار ارتقاء سطح مذاکرات شدند، تا شاید در سطح بالاتر این کارت ها به کمک آنها بیاید. ولی آمریکا یی ها آن را نپذیرفتند.
اینک مقام رهبری، دستگاه سپاه و سیاست خارجی ایران نمی دانند که گام بعدیشان در مقابل آمریکا چیست، و به نوعی در سردرگمی بسر می برند. این حالت برای کشور بسیار خطرناک است، و گران تمام خواهد شد. دستگاه سیاست گذاری ایران می داند درگیر شدن درجنگ به هیچ عنوان به صلاح نیست، و خطر جنگ را احساس می کند. اما راه حل آبرومندانه ای هم برای خروج از این بحران ندارد، و در مقابل این سیاست آزمایشی تهاجمی آمریکا شوکه شده است. این بسیار خطرناک است.
ولی شاید نتوان برکناری سردار رحیم صفوی و انتصاب سردار جعفری به فرماندهی کل سپاه را، بی ارتباط با این تهدیدات دانست. نگاه خوشبینانه می تواند این باشد که آقای خامنه ای با برکناری رحیم صفوی خواسته است دست تیم مذاکره کننده ایران را باز کند، تا آنها بتوانند در مقابل این اتهام بگویند ما فرمانده را برکنار و سیاست اصلاح را در این نهاد راآغاز کرده ایم.
نگاه بدبینانه هم می تواند این باشد که ایران با گماردن فرمانده قرارگاه ثارالله -یعنی کسی که پیش از این وظیفه سرکوب را برعهده داشته است- به فرماندهی کل سپاه، به نوعی برای جنگ و سرکوب گسترده تر مخالفان آماده می شود. تحلیل شما از این رویداد چیست؟
ج: شخصیت و پیشینه آقای جعفری نشان می دهد، که باید منتظر نگاه بدبینانه بود. به اضافه این که باید منتظر بود تا سپاه هرچه بیشتر در امور اقتصادی و سیاسی کشور درگیر شود. در عین حال با مهره چینی ای هم که کرده، بکوشد درانتخابات آینده مجلس اکثریت را نیز به دست بگیرد.
محمد تهوری از نويسندگان واشنگتن پريزم است

در ايران و منطقه چه می گذرد؟

“تفسير خبر”- صدای آمریکا
چهارشنبه ۷ شهريور ۸۶ ، ۲۹ اوت ۲۰۰۷

مدت برنامه ۵۱ دقیقه
برنامه در یک فایل:
rm ریل آدیو
m4a برای نرم افزار آی تیونز
mp3 ام پی تری
برای دریافت آسان تر فایل های صوتی ، برنامه به سه قسمت نیز تقسیم شده و در سه فورمت در دسترس است.
rm ریل آدیو : هر فایل تقریبآ ۱.۵ مگابایت
ریل آدیو – یک | ریل آدیو – دو | ریل آدیو – سه
m4a برای نرم افزار آی تیونز : هر فایل تقریبآ ۲ مگابایت
آی تیونز – یک | آی تیونز – دو | آی تیونز – سه
mp3 ام پی تری : هر فایل تقریبآ ۴ مگابایت
ام پی تری – یک | ام پی تری – دو | ام پی تری – سه