در ايران و منطقه چه می گذرد؟

“تفسير خبر”- صدای آمریکا
چهارشنبه ۱۴ شهريور ۸۶ ، ۵ سپتامبر ۲۰۰۷

مدت برنامه ۵۱ دقیقه
برنامه در یک فایل:
rm ریل آدیو
m4a برای نرم افزار آی تیونز
mp3 ام پی تری
برای دریافت آسان تر فایل های صوتی ، برنامه به سه قسمت نیز تقسیم شده و در سه فورمت در دسترس است.
rm ریل آدیو : هر فایل تقریبآ ۱.۵ مگابایت
ریل آدیو – یک | ریل آدیو – دو | ریل آدیو – سه
m4a برای نرم افزار آی تیونز : هر فایل تقریبآ ۲ مگابایت
آی تیونز – یک | آی تیونز – دو | آی تیونز – سه
mp3 ام پی تری : هر فایل تقریبآ ۴ مگابایت
ام پی تری – یک | ام پی تری – دو | ام پی تری – سه

از حوزه نظامی- سیاسی : گفتگو با محسن سازگارا

محمد تهوری – واشنگتن پریزم
شماره صد و بیستم، جمعه شانزدهم شهریور ١٣۸٦
از حوزه نظامی- سیاسی
گفتگوی اختصاصی با محسن سازگارا: سپاه در معرض اتهامی ویرانگر
نزاع لفظی سران دو کشور ایران و آمریکا که در پیوند با برنامه هسته یی ایران شدتی مضاعف گرفته است، این بار با تروریستی خواندن فعالیت های “سپاه پاسداران انقلاب اسلامی” از سوی آمریکا بعدی تازه یافت. این امر به گواه شماری از صاحب نظران، نه یک نزاع معمولی، بلکه اعلام جنگی تمام عیار به ایران برای پایان دادن به سه دهه کشمکش و درگیری غیرمستقیم است.
با توجه به گستره کمی این نهاد در داخل کشور و پیوستگی آن با مردم، این اتهام دور از انتظار و تهدیدی غیرواقعی به نظر می رسد. ولی طرح آن در این مقطع می تواند پیامی آشکار از سوی رهبران کاخ سفید برای خروج از محدوده شورای امنیت سازمان ملل متحد، و اقدام مستقل علیه ایران برای دیگر اعضای این سازمان نیز باشد.
چراکه انتساب اتهام تروریستی به سپاه به عنوان بخشی از نیروهای مسلح جمهوری اسلامی، در صورت تصویب می تواند به چالشی عظیم در جامعه جهانی مبدل شود. زیرا سپاه جزیی از نظام جمهوری اسلامی به عنوانی رژیم قانونی در عرف بین الملل است.
تحلیل این موضوع و پیامدهای آن در داخل و خارج کشور، موضوع گفتگویی است با “محسن سازگارا” فعال سیاسی مقیم آمریکا و عضو مؤسس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، که در ذیل می خوانید:
س: پیشنهاد قرار گرفتن نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در ردیف گروه های تروریستی توسط برخی محافل آمریکا، این روزها واکنش های متفاوتی را در داخل و خارج از کشور به همراه داشته است. برخی این اقدام را مانور تبلیغاتی، بعضی جنگ روانی و عده ای هم اعلام جنگ رسمی به ایران می دانند. تحلیل جنابعالی از این اقدام چیست؟
ج: تروریستی قلمداد کردن سپاه، به مباحث مطرح شده طی یک سال گذشته در مجلسین آمریکا باز می گردد. درواقع این فشاری یک ساله از جانب قوه مقننه بر دولت بوش است تا به رغم حکومتی بودن سپاه، آن را به نام یک گروه تروریستی به دنیا معرفی کند. آنگونه که توسط روزنامه های نیویورک تایمز و واشنگتن پست به بیرون درز کرده، در دستگاه اجرایی آمریکا دو گروه عمده وجود دارد که هرکدام دیدگاه متفاوتی دارند.
گروه نخست که از جناح معتدل دولت تشکیل می شود، دربرگیرنده وزیر امور خارجه، وزیر دفاع و دستگاه سیاست خارجی آمریکا است. این گروه در برخورد با ایران معتقد به دیپلماسی است، و استفاده از اهرم های فشار، تهدید و تحریم را مقدمه ای برای مذاکره با ایران و حل مشکل موجود از طریق دیپلماسی می داند .
اما گروه دوم بخش جنگی دولت را به رهبری “دیک چنی” تشکیل می دهد، و شامل فرماندهان ارتش آمریکا در عراق می شود. این گروه معتقد است طی این سال ها فرصت کافی به ایران داده شده، و تنها راه باقی مانده جنگ است. به اعتقاد این گروه باید مراکز نظامی و لجستیکی ایران به سبک عراق سال ۱٩٩۱ (۱٣۷٠) هدف بمباران و موشک باران قرار گیرد، تا حدی که ایران به حکومتی ضعیف و ناتوان در منطقه تبدیل شود و دیگر نتواند در آنجا برای آمریکا دردسر درست کند.
حتی پاره ای از مروجان این نگاه، در رسانه های جمعی از کم و کیف این برنامه هم سخنانی گفته اند. مثلا عنوان شده که ناوگان های آمریکایی از خلیج فارس بیرون خواهند رفت، و از فاصله ٢٠٠٠ کیلومتری در اعماق اقیانوس هند اقدام به عملیات علیه ایران خواهند کرد. پاره یی از نویسندگان هم از موعد زمانی این عملیات که به شش ماه آینده ارجاع داده می شود، سخن گفته اند. خصوصا گزارشی که روزنامه گاردین منتشر، و به نقل از جورج بوش اعلام کرد که مشکل ایران را برای جانشین خود در کاخ سفید باقی نخواهد گذاشت.
بنابراین اگر قرار دادن نام سپاه در ردیف گروه های تروریستی که توسط مقامی که نخواست نامش فاش شود و به وسیله دو روزنامه معتبر “نیویورک تایمز” و “واشنگتن پست” افشا شد صحت داشته باشد، نشانه این است که فشار تندروهای آمریکایی در قوه مقننه و دستگاه اجرایی به رئیس جمهور، نتیجه داده است. لذا باید منتظر ورود به یک مرحله جدید بحران میان ایران و آمریکا بود، که به احتمال زیاد با خطر جنگ همراه خواهد شد.
نظر به مسوولیت ها و نقش چندگانه فعلی سپاه پاسداران به عنوان نهادی نظامی، امنیتی، اقتصادی و سیاسی که می توان آن را بخش عظیمی از حاکمیت در ایران امروز به شمار آورد، به نظر شما طراحان قرار دادن نام این نهاد حکومتی در ردیف گروه های تروریستی کدام بعد از فعالیت های سپاه را نشانه رفته اند؟ آیا آنها با این برنامه قصد مختل کردن برنامه های اقتصادی سپاه، با هدف آسیب رساندن جدی به اقتصاد کشور را در نظر دارند؟ آیا مقاصد نظامی و مقدمه چینی برای یک حمله ناگهانی به ایران را تدارک می بینند؟ یا اینکه اساسا این یک پروژه سیاسی با هدف بالابردن قدرت چانه زنی در مذاکرات آشکار و پنهان با ایران، و یک برنامه روانی است؟
ج: گر چه همه ابعادی که برشمردید به نوعی مورد نظر می باشد، ولی به نظر من بعد سیاسی آن پررنگ تر است. چون اولا آمریکا با این کار به اعضای دائم شورای امنیت سازمان ملل و آلمان نشان داده که اگر آنها قطعنامه سوم را تصویب نکنند، خودش می تواند وارد روندهای تند وتیز دیگری مثل تروریستی خواندن سپاه شود. (در واقع می توان گفت) آمریکا به نوعی به مرگ گرفته، تا آنها به تب راضی شوند.
از سوی دیگر آمریکا می کوشد شرایطی بوجود آورد، تا ایران احساس خطر جدی کند. چراکه آنها معتقدند دو قطعنامه قبلی هنوز نتوانسته فشار لازم را به ایران وارد کند. ضمن اینکه پاره ای از تحلیلگران معتقدند سپاه ستون فقرات نظام و ابزار سرکوب رژیم است، که با شکستن آن می توان را ه را برای تغییر و تحولات بعدی هموار کرد.
احتمال اینکه این تصمیم در قطعنامه سوم عملی شود، چقدر است؟
ج: تردیدی نیست که آمریکا می کوشد طی قطعنامه های مصوب شورای امنیت، فشار لازم را به سپاه وارد کند. (کمااینکه) در قطعنامه دوم هم، بخش عمده محدودیت ها متوجه سپاه بود. قطعا در قطعنامه سوم هم فشارهای بیشتری علیه سپاه اعمال خواهد شد. ولی ممکن است این قطعنامه، تروریستی خواندن سپاه را به تعویق بیاندازد. مگر آنکه جناح تندرو آمریکا عزم خود را جزم کرده باشد تا بی توجه به قطعنامه سوم، در جهت تأدیب ایران مستقلا دست به این اقدام بزند.
تروریستی خواندن سپاه، در واقع تروریستی خواندن نظام جمهوری اسلامی است. چراکه سپاه مستقل از رژیم نیست. آقای خامنه ای به عنوان مقام رهبری، فرماندهی ارشد نیروهای مسلح از جمله سپاه را در اختیار دارد. لذا این یک اتفاق جدید است، که یک رژیم و یک عضو سازمان ملل متحد تروریست خوانده می شود. به نظر شما واکنش جهانی به این اتفاق چه خواهد بود؟
ج: تا الان هیچ سازمان نظامی رسمی یک حکومت، تروریست قلمداد نشده است. شاید هم هیچ سازمان نظامی رسمی دست اندرکار اقدامات تروریستی نبوده، و از این حیث سپاه نو آوری داشته است. ضمن اینکه اولویت اول سیاست خارجی آمریکا، مبارزه با تروریسم می باشد. پس آمریکا با تروریستی خواندن سپاه، در واقع به طور رسمی به ایران اعلام جنگ خواهد کرد. این اتفاق دست آمریکا را برای هدف قرار دادن سپاه به عنوان یک پایگاه تروریستی باز می کند.
اما اینکه دنیا و افکار عمومی آمریکا چه واکنشی به این اتفاق داشته باشند، به زمینه سازی آمریکا و برخورد ایران برمی گردد. اتهام دخالت سپاه در عراق و حمایت از گروه های شورشی، یکی از این زمینه چینی هاست. البته آمریکا هنوز به انتقادات روزنامه نگاران غربی که خواستار اعلام مستندات این اتهام ها شده اند، پاسخی نداده است. اما فرماندهان نظامی این کشور در عراق مدعی هستند مقام های نظامی-امنیتی ایرانی که در عراق بازداشت شده اند، اعتراف کرده اند که پول، اسلحه و آموزش نظامی در اختیار ده ها گروه شورشی عراقی قرار می داده اند.
در مقابل، روزنامه نگاران خواستار پخش این اعترافات شده اند. ولی فرماندهان نامبرده هنوز نسبت به پخش آنها اقدام نکرده اند. تنها ادعای این فرماندهان این است که به خاطر فشار دولت آقای مالکی، مجلس اعلای عراق و حزب الدعوه که نمی خواهند روابط ایران و آمریکا بیش از این تیره شود، از این کار خودداری کرده اند.
به هر حال این کار نیاز به قانع سازی افکار عمومی دارد، و از سوی دیگر رفتار ایران حائز اهمیت زیادی می باشد. اگر همین روال ادامه یابد که رئیس جمهور سیاست نسنجیده و نپخته خود را دنبال کند، کار آمریکا را برای قانع کردن کشورهای دنیا ساده تر خواهد کرد. مصاحبه نسنجیده اخیر احمدی نژاد و اشاره او به پر کردن خلأ قدرت در عراق توسط ایران و یا توهین های وی به رهبران اروپایی، از جمله سیاست های خطای ایران است که در صورت تداوم زمینه مناسبی برای هر نوع عملیاتی علیه این کشور را فراهم می کند.
من در سوال قبلی هم اشاره کردم که سپاه امروز به مثابه یک نهاد اقتصادی قدرتمند نقش عمده ای در اقتصاد ایران برعهده گرفته است، و سرمایه گذاری هایی هم در کشور امارات متحده عربی دارد. طرح چنین اتهامی چه تاثیری در فرایند اقتصادی ایران و سپاه به همراه خواهد داشت؟
ج: بدون تردید سپاه امروز به عنوان یک شرکت بزرگ، نقش مهمی در فعالیت های اقتصادی دارد. این نقش از دخالت در صنایع خودرو سازی تا پروژه های نفت و گاز، از خانه سازی تا جاده سازی، از واردات صدها قلم کالا تا صادرات پاره ای فرآورده های نفتی، و حتی در تجارت کالاهای قاچاق و فعالیت های مافیایی دخالت دارد.
در منطقه غیر از دوبی و دیگر شیخ نشین ها، در کشورهایی مثل سوریه هم سرمایه گذاری اقتصادی گسترده دارد. تا حدی که برخی صاحب نظران سیاسی معتقدند اختلاف نظر ها در ارتش سوریه میان افسران جوان و ژنرال های قدیمی، تا حدی ریشه در منافع اقتصادی افسران جوان به عنوان شرکای اقتصادی سپاه دارد.
اگر سپاه در فهرست گروههای تروریستی قرار گیرد، مطمئنا کشورهای حوزه خلیج فارس و دیگر کشورهای دنیا ناچار خواهند شد با آمریکا در محدود سازی فعالیت های این نهاد و همکاران آن که تحت نام بنیادها و نهادهای غیر انتفاعی و مذهبی انجام می شود، همکاری کنند.
به طور مشخص سازمان اقتصادی که توسط آقای ری شهری گرداگرد حرم حضرت عبدالعظیم تشکیل شده، به صورت عریض و طویلی گسترش یافته، و در دهها حوزه اقتصادی از جمله نفت و گاز فعالیت می کند، همچنین دهها بنیاد دیگر که به نام ائمه اطهار اقتصاد ایران را امام زاده ای کرده اند، در ردیف این تحریم ها قرار خواهند گرفت و فشار زیادی را متحمل خواهند شد. بالاخص فعالیت های سپاه قدس، که بیش از دیگران در معرض اتهام قرار دارد.
ولی ادعای آمریکا به دخالت نیروهای سپاه قدس در عراق با تکذیب مکرر ایران همراه بوده، و آمریکا نیز هنوز ادله ای مستند ارائه نکرده است. آیا شما در گزارش های مقام های آمریکایی به موارد دیگری برخورده اید، که دال بر فعالیت های تروریستی باشد؟
ج: نه، دولت ایران به طور طبیعی هرگونه اتهامی را تکذیب می کند. ولی مقامات ارشد ایران نقش سپاه در حمایت و تجهیز حزب الله لبنان و حماس را نه تنها تکذیب نکرده، بلکه تایید هم کرده اند.
به هرحال آمریکا مدعی است ایران در افغانستان از طالبان حمایت می کند، در عراق از دهها گروه شورشی پشتیبانی می نماید، و در بسیاری از کشورهای اسلامی حامی سازمان های تروریستی است. به طوری که حتی شورش های یمن را، تحت حمایت و پشتیبانی سپاه می دانند.
به نظر می رسد طراحان تروریستی خواندن سپاه، متوجه این موضوع نیستند که سپاه در ایران نهادی بسیار گسترده و فراگیر است. خصوصا با بسیج به عنوان زیرمجموعه سپاه، می توان ادعا کرد از هر خانواده ایرانی یک نفر عضو این تشکیلات عریض و طویل است.
بسیاری از این افراد به علت مشکلات اقتصادی و نرخ بیکاری بالا در کشور، جذب این نهاد شده اند و به لحاظ فکری هیچ قرابتی با سپاه ندارند. حتی در میان فرماندهان سپاه بسیاری مخالف سیاست های دیگر همکاران شان در شورای فرماندهی هستند. این اختلافات در دوران اصلاحات در ایران، علنی شد. بنابراین این اتهام به صورت عام می تواند در میان مردم ایران واکنش منفی گسترده ای علیه آمریکا ایجاد کند. چراکه هیچ خانواده ای حاضر به پذیرش این اتهام نیست، که فرزندش در میان تروریست ها جا گرفته است. بنابراین این موضوع به نوعی برای آمریکا نتیجه معکوس به همراه خواهد داشت.
از سوی دیگر حکومت ایران با در اختیار داشتن یک دستگاه تبلیغاتی قدرتمند، این توان را دارد که به افکار عمومی جهت دهد. تحلیل شما در این خصوص چیست؟
ج: اتفاقا همین موضوع یکی از دغدغه های جدی در واشنگتن است. به همین سبب عده ای پیشنهادهایی مطرح کرده اند. از جمله اینکه تحریم ها فقط به پاسداران ارشد با درجه سرهنگ به بالا، یا افراد خاص در سپاه، و یا فقط سپاه قدس محدود شود. به هرحال این بحث ها مطرح است. در واقع آنها دنبال یک برخورد هوشمند با سپاه هستند، که با همراهی مردم ایران هم روبرو شود. اما این نکته جدی است که کسانی که در فعالیت های اقتصادی سپاه دخیل هستند، به هیچ عنوان از این طرح مستثنی نشوند.
با توجه به عکس العمل مقام های ایرانی می شود تحلیل کرد که آنها انتظار چنین چیزی را نداشته، از این اتفاق جا خورده، و عکس العملی شتاب زده را به نمایش گذاشته اند. در خصوص مردم هم تا آنجا که من اطلاع دارم می توان فهمید که نه تنها ناراحت نشده اند، بلکه کمی هم خوشحال هستند. برای اینکه سپاه به موازات فعالیت های خارج از کشورش، در اقصی نقاط ایران نیز رودرروی مردم قرار گرفته است.
از سوی دیگر پیوند خوردن سپاه با دولت و ناکارآمدی دولت در نزد افکار عمومی، آسیب جدی به سپاه وارد کرده است. بنابراین از نگاه مردم هر فرایندی که موجب تأدیب سپاه شود، مقبول است.
درخصوص تبلیغات هم باید به تجربه دوران شاه نگاه کرد. این رژیم وقتی با بحران مشروعیت مواجه شد، دیگر تبلیغات اش بی ثمر بود. یکی از مهمترین نتایج این بحران مشروعیت، بی اعتمادی مردم به تبلیغات است. در واقع مردم نقطه مقابل تبلیغات رژیم را بیشتر باور می کنند. در حال حاضر نیز دستگاه تبلغاتی رژیم دچار بحران است. تا جائیکه امروزه رسانه شایعه و اخیرا پیام های کوتاهی که مردم از طریق تلفن همراه ارسال می کنند، بسیار قوی تر از دستگاه تبلیغاتی رژیم عمل می کند.
ولی با همه این استدلال ها کدام خانواده ایرانی حاضر است بپذیرد که فرزند عضو سپاه یا بسیجش، تروریست می باشد. در فقدان مشروعیت نظام تردیدی نیست. ولی این اتهام به نوعی دربرگیرنده بخش عظیمی از مردم ایران است، که به هردلیل سپاه و بسیج را انتخاب کرده اند و با آن همکاری دارند. اینجا صحبت از فرد خاصی در سپاه، یا بخشی از حکومت مطرح نیست. بلکه سخن از لشکر میلیونی سپاه و بسیج است، که در میان مردم عادی و توده جای دارند.
ج: این نکته کاملا درستی می باشد. از این جهت است، که گفتم نوع برخورد آمریکایی ها و فرمولی که ارائه می کنند مهم است. ولی این نکته را هم نباید از نظر دور داشت که (درست است) در فاصله ای نزدیک یکی از خویشاوندان و دوستان ما در سپاه عضویت دارد، ولی باید دید که آنها از چه مقبولیت اجتماعی و احترامی برخوردارند.
به باور من اکثریت بدنه سپاه و حتی بیشتر فرماندهان آن افراد پاک، صادق، مومن و میهن دوستی هستند. اما متاسفانه جاه طلبی های اقلیتی رانت خوار در سپاه که بعد از احمدی نژاد وارد دولت هم شده اند، محبوبیتی برای سپاه باقی نگذاشته است. چراکه با فعالیت های سیاسی خود، خرابکاری های دولت، و تبدیل شدن سپاه به ابزار سرکوب و در دست دولت، باعث شده اند احترام و مقبولیت اجتماعی کل سپاه زیر سوال رود. درست مثل حزب سیاسی ای که برنامه هایش با شکست مواجه می شود. البته حزب سیاسی وقتی شکست می خورد، قدرت را به دیگری واگذار می کند. ولی سپاه می خواهد به رغم شکست، با نیروی نظامی و امنیتی در قدرت باقی بماند. در عین حال می کوشد رقبا را از میدان به در کند. درست مثل حزب بعث، حزب کمونیست و نزدیک تر مثل رژیم شاه، که حتی می خواست متولی مساجد را هم از میان نظامیان بازنشسته انتخاب کند.
این اتهام یک اثر سیاسی هم بدنبال داشته است، که در صورت تصویب می تواند تأثیرات بیشتری هم بگذارد. آن اثر سیاسی، نزدیک شدن جناح محافظه کار و اصلاح طلب به یکدیگر است. به طوری که می بینیم به رغم تمام نامهربانی هایی که اصلاح طلبان تحمل کرده اند، وقتی چنین موضوعی مطرح می شود آنها مواضعی نزدیک به محافظه کاران می گیرند و همدرد سپاه می شوند.
در واقع می توان گفت این اتفاق توانسته به شکل محدودی شکاف میان احزاب سیاسی را به نفع محافظه کاران پر کند، و مشروعیت آنها را بالا ببرد. تحلیل شما از این اتفاق چیست؟
ج: نیروهای غیر اسلام گرا غیرخودی به حساب می آیند. نیروهای اسلامگرا به معنی نیروهای معتقد به قرائت حداکثری از دین، طیف گسترده ای از نیروهای ملی-مذهبی تا نهضت آزادی، حزب مشارکت و هیأت های موتلفه، روزنامه کیهان و فاشیست های وطنی را، تشکیل می دهد. این نیروها بعد از شکست جنبش اصلاحات، به عنوان دایره خودی ها تحت فشار دستگاه امنیتی و اطلاعاتی قرارگرفتند. (هدف این بود که) پشت سر آقای خامنه ای حرکت کنند، یا از دایره خودی ها خارج گردند، و یا خانه نشین شوند. چراکه دوره تحمل مخالف به سر آمده است. زیرا آقای خامنه ای نشان داده مانند شاه در اواخر دهه ٤٠ و اوایل دهه ۵٠، کاملا درعرصه سیاست ایران بی رقیب شده، تاب هیچ مخالف و حتی رقیب سیاسی را ندارد، و سرنخ تمام اهرم های قدرت را به دست گرفته است.
بررسی کارنامه نیروهای موسوم به اصلاح طلب در چند سال گذشته نشان می دهد که اقلیت بسیار ناچیزی پذیرفته اند، به صف مخالفین حکومت بپیوندند. (بنابراین) هزینه زندان و تبعید را به جان خریده اند، و یا مهر سکوت بر لب زده و در خانه نشسته اند.
اما اکثریت دوم خردادی ها راه دنباله روی از آقای خامنه ای را انتخاب کرده، و همانطور که می بینید کاسه گدایی قدرت را در دست گرفته اند. حداکثر خواسته آنان این است که ایشان (آیت الله خامنه ای) گوشه چشمی به آنها نشان دهد، و اجازه بدهد که در انتخابات حضور داشته باشند. تاسف بار تر اینکه حتی حاضر شده اند بر سر این کاسه گدایی قدرت، گاهی به جان یکدیگر هم بیافتند چراکه برای نشان دادن مراتب وفاداری خود به مقام رهبری، حتی دست به تخطئه همکاران سابق هم زده اند. مصاحبه اخیر آقای کروبی با خبرگزاری فارس (دلیلی بر اثبات این مدعاست.)
بنابراین به نظرم موضوع سپاه تنها یکی از مواردی است که فرصتی برای این جماعت فراهم کرده، تا دنبال کسب عنایت مقام رهبری باشند.
به موضوع اصلی بازگردیم. به نظر می رسد طرح این موضوع همانطور که شما هم بر آن تاکید داشتید، اعلام جنگ رسمی و جدی به ایران از سوی آمریکا است.
به نظر شما پاسخ ایران به این اعلام جنگ چه بوده است؟ آیا تلاش مضاعف اقای لاریجانی در این مدت برای کسب نظر مساعد سازمان انرژی اتمی و قول افزایش همکاری ها را، باید پاسخ رسمی ایران به شمار آورد، یا مصاحبه شدید اللحن اخیر آقای احمدی نژاد را؟
ج: من در پاسخ ایران یک سردرگمی و جا خوردن می بینم. کوشش اخیر آقای لاریجانی و سازمان انرژی اتمی معطوف به تاخیر انداختن در تصویب قطعنامه جدید شورای امنیت سازمان ملل است، که از مدتی قبل ایران در پی آن بود. بنابراین نمی تواند ربطی به این موضوع داشته باشد. مصاحبه احمدی نژاد هم، باید یک واکنش نسنجیده و کودکانه تعبیر شود. چراکه دست کم سه اشتباه اساسی داشت.
اما نکته ای که می توانم بگویم این است که استراتژی سپاه و مقام رهبری که بیشتر حاصل مطالعات مرکز استراتژیک (راهبردی) سپاه است، در چند سال گذشته معطوف به این بوده که با ایجاد هسته های حرب الله در کشورهای اسلامی، زمینه ای را فراهم کنند که بتوانند بر سر میز مذاکره با این کارت ها بازی کنند. به نظر من مذاکرات دور دوم سفرای ایران و آمریکا درعراق، نقطه عطفی برای شکست این راهبرد بود. چراکه اگر قرار بود کارت های این چنینی ایران قابل بازی با آمریکا یی ها باشد، جای مناسب آن همین مذاکرات عراق بود. زیرا به تصور ایران قوی ترین کارت ها درعراق اکنون در دست خودش، و ضعیف ترین ها در اختیار آمریکا است.
اما این مذاکرات نشان داد، آمریکا یی ها حاضر به بازی با این کارت ها نیستند. زیرا نه تنها آنها را نخریدند، بلکه از دست ایران گرفتند و گفتند اینها سند اتهام ایران است.
به همین دلیل بود که بلافاصله بعد از شکست مذاکرات، مقام های ایرانی خواستار ارتقاء سطح مذاکرات شدند، تا شاید در سطح بالاتر این کارت ها به کمک آنها بیاید. ولی آمریکا یی ها آن را نپذیرفتند.
اینک مقام رهبری، دستگاه سپاه و سیاست خارجی ایران نمی دانند که گام بعدیشان در مقابل آمریکا چیست، و به نوعی در سردرگمی بسر می برند. این حالت برای کشور بسیار خطرناک است، و گران تمام خواهد شد. دستگاه سیاست گذاری ایران می داند درگیر شدن درجنگ به هیچ عنوان به صلاح نیست، و خطر جنگ را احساس می کند. اما راه حل آبرومندانه ای هم برای خروج از این بحران ندارد، و در مقابل این سیاست آزمایشی تهاجمی آمریکا شوکه شده است. این بسیار خطرناک است.
ولی شاید نتوان برکناری سردار رحیم صفوی و انتصاب سردار جعفری به فرماندهی کل سپاه را، بی ارتباط با این تهدیدات دانست. نگاه خوشبینانه می تواند این باشد که آقای خامنه ای با برکناری رحیم صفوی خواسته است دست تیم مذاکره کننده ایران را باز کند، تا آنها بتوانند در مقابل این اتهام بگویند ما فرمانده را برکنار و سیاست اصلاح را در این نهاد راآغاز کرده ایم.
نگاه بدبینانه هم می تواند این باشد که ایران با گماردن فرمانده قرارگاه ثارالله -یعنی کسی که پیش از این وظیفه سرکوب را برعهده داشته است- به فرماندهی کل سپاه، به نوعی برای جنگ و سرکوب گسترده تر مخالفان آماده می شود. تحلیل شما از این رویداد چیست؟
ج: شخصیت و پیشینه آقای جعفری نشان می دهد، که باید منتظر نگاه بدبینانه بود. به اضافه این که باید منتظر بود تا سپاه هرچه بیشتر در امور اقتصادی و سیاسی کشور درگیر شود. در عین حال با مهره چینی ای هم که کرده، بکوشد درانتخابات آینده مجلس اکثریت را نیز به دست بگیرد.
محمد تهوری از نويسندگان واشنگتن پريزم است

در ايران و منطقه چه می گذرد؟

“تفسير خبر”- صدای آمریکا
چهارشنبه ۷ شهريور ۸۶ ، ۲۹ اوت ۲۰۰۷

مدت برنامه ۵۱ دقیقه
برنامه در یک فایل:
rm ریل آدیو
m4a برای نرم افزار آی تیونز
mp3 ام پی تری
برای دریافت آسان تر فایل های صوتی ، برنامه به سه قسمت نیز تقسیم شده و در سه فورمت در دسترس است.
rm ریل آدیو : هر فایل تقریبآ ۱.۵ مگابایت
ریل آدیو – یک | ریل آدیو – دو | ریل آدیو – سه
m4a برای نرم افزار آی تیونز : هر فایل تقریبآ ۲ مگابایت
آی تیونز – یک | آی تیونز – دو | آی تیونز – سه
mp3 ام پی تری : هر فایل تقریبآ ۴ مگابایت
ام پی تری – یک | ام پی تری – دو | ام پی تری – سه

مصاحبه با محسن سازگارا: رادیوی فارسی دویچه وله

24.08.2007
محسن سازگارا از بنیانگذاران سپاه پاسداران است. به تدریج از حکومت فاصله گرفته و اکنون از منتقدان آن است. وی اکنون در آمریکا زندگی می‌کند.
دویچه‌وله: شما به عنوان فردی که دوره‌ای را در بخش‌های متفاوت حاکمیت گذرانده‌اید، از اعدام‌های سال ۱۳۶۷ چه شنیدید؟ به عبارتی خبر اعدام‌ها را کی شنیدید؟ روایت آن چگونه بود و در مجموع بازتاب آن در دستگاه چه بود؟
محسن سازگارا: من در سال ۶۷، رییس هیئت عامل سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران و در بخش صنعت کشور بودم. متأسفانه اطلاعات بیشتری از مردم عادی نداشتم. وقتی فهمیدم که در اطراف من، برادر یکی از دوستانم جزو اعدام‌شدگان بود. با جمعی از دوستان به منزل او رفتیم، اما به آن‌ها ابلاغ کرده‌بودند که حق برگزاری مراسم ختم هم ندارند. پسر یکی از بستگان نزدیک ما هم جزو کشته‌شدگان بود. به منزل آن‌ها هم که رفتیم همین طور بود و آن‌ها هم حق برگزاری مراسم ختم نداشتند. تازه وقتی ما متوجه شدیم، چند ماهی از ماجرا گذشته بود. زیرا آن‌ها به تدریج به خانواده‌ها خبر اعدام را می‌دادند. بنابراین من هم خبر بیشتری از بقیه نداشتم. باید صبر کرد تا اسناد این حکومت منتشر شود و آدم‌هایی مثل آقای پورمحمدی، وزیر فعلی کشور، که از عاملان کشتار بودند به سخن در آیند. مطمئناً از دل وزارت اطلاعات باید منتظر بود تا این اسرار منتشر شود و کم و کیف این فاجعه و دلایل این تصمیم‌گیری عجیب منتشر شود. البته آقای خمینی و پسرش احمد آقا، که در واقع مجوز اصلی را صادر کرده‌بودند، هر دو فوت کردند. اما شاید در میان اسناد بیت رهبری آن زمان هم بشود چیزهایی را پیدا کرد.
یعنی خبر به ارگان‌های دیگر نظام نرسیده بود؟
نه، به گواهی آقای منتظری، آقای خامنه ای رئیس جمهوری وقت هم سراسیمه به دیدن ایشان می‌رود و می‌گوید، دارنددرزندان چپی‌ها را می‌کشند. آقای منتظری هم می‌گوید، چه‌طور تا قبل که مسلمان‌ها (منظور مجاهدین خلق ) را می‌کشتند، شما چیزی نگفتید. من باور می‌کنم، حتی رئیس جمهوری هم خبر نداشته‌است. اما این از بار مسئولیت آقای خامنه‌ای کم نمی‌کند. چرا که وقتی مطلع شده، باید اعتراض می‌کرده و حتی تا حد استعفا جدی می‌بوده. حتی هنوز هم این روال هست. یعنی دستگاه اطلاعاتی کشوریاسپاه کارهایی را می‌کنند، که مثلاً در دوره‌ی آقای خاتمی، رئیس جمهور از آن‌ها کاملاً بی‌اطلاع بود. به عنوان مثال برخوردی که با القاعده در ایران شد و هنوز هم دارد می‌شود، پاره‌ای از محافلف سپاه و محافل امنیتی، مطلع هستند و کارهایی را می‌کنند که مقامات ارشد کشور هم در جریان نیستند.
شما به عنوان عضو هیئت مؤسس سپاه در سا‌ل‌های آغازین انقلاب، آیا از اعدام‌های اوایل دهه‌ی ۶۰ اطلاع پیدا کردید؟ چه واکنشی در قبال آن‌ داشتید؟
من در اردیبهشت سال ۵۸ از شورای فرماندهی موقت سپاه بیرون آمدم و به رادیو رفتم. در مقطع آغاز درگیری‌ها، من معاون سیاسی نخست‌وزیر بودم. زد و خوردها از بالای سر ما بین رهبران مجاهدین خلق و آقای لاجوردی و دادستانی انقلاب شروع شد. این‌ دوجناح دست به‌دست هم دادند و طرح ما را عقیم گذاشتند. در این طرح که به نام “اعلامیه‌ی ده ماده‌ای دادستانی” معروف است، ما می‌خواستیم گروه های مسلح اسلحه‌ی خود را تحویل دهند و فعالیت سیاسی غیر خشونت‌آمیز و غیرمسلح آن‌ها به رسمیت شناخته شود. مجاهدین خلق با جعل کردن صورت جلسات و دادن آن‌ها به فداییان خلق وانتشارآن و جوسازی‌های دیگر، از زیر بار آن اعلامیه شانه خالی کردند. آقای لاجوردی نیز با متهم کردن ما به سازش‌کاری و همکاری با عوامل ضد انقلاب و این‌که ما می‌خواهیم کشور را دست ضد انقلاب بدهیم، از همکاری با این طرح خودداری کرد و بالاخره هم زهرش را به ما ریخت و ما را زندان کرد. دو بار در سال ۶۳ و ۶۵، به اتهام کشتن رجایی و باهنر، رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر، و به جرم همدستی با مجاهدین خلق. در بازجویی‌ها علناً به ما می‌گفتند، شما با مجاهدین خلق همدستی کردید و می‌خواستید تعلل کنید. بعد از شکست پروژه‌ی ۱۰ماده‌ای دادستانی انقلاب وکشته شدن رجایی و باهنر درانفجاربمب درنخست وزیری، من دیگر از معاونت سیاسی استعفا کردم و به بخش صنعت کشور رفتم.
اما درباره‌ی آن زد و خوردها ، هنوز زود است، که قضاوت کنیم و مقصر اصلی را پیدا کنیم. چرا که هنوز به تاریخ نپیوسته‌است. به قول عباس اقبال آشتیانی، “مورخ ۵۰ سال بعد از هر حادثه می‌تواند به سراغ آن برود.” کل اسناد از دو طرف، بلکه از چندین طرف باید منتشر شود، تا بتوان در باره‌ی آن قضاوت کرد. اما تا اینجای کار باید آن ‌را فاجعه‌ای دانست، که بیش از همه، معلول تفکر انقلابی گری و خشونت گراییف زاییده از انقلاب است. دو طرف دعوا را می‌توان سرزنش کرد. هم آقای لاجوردی و دارو دسته‌اش در دادستانی انقلاب و هم سازمان‌هایی که دست به اسلحه بردند.
گروه‌های غیر مسلح چه‌طور؟ بسیاری از سازمان‌های سیاسی هم در آن ‌زمان که به مبارزه‌ی مسلحانه معتقد نبودند، سرکوب شدند.
بله، آقای لاجوردی و دار و دسته‌اش، در یک شب ۶۰ روزنامه ونشریه را توقیف کردند. من بلافاصله صبح روز بعد به دفتر آقای بهشتی، رئیس شورای عالی قضایی وقت رفتم و گفتم ما ۶ماه حرف زدیم و جلسه گذاشتیم، شما بودید، آقای قدوسی،دادستان انقلاب، اردبیلی، دادستان کل‌کشور، رجایی نخست‌وزیر، مهدوی کنی وزیر کشور، بهزاد نبوی وزیرمشاور، محسن رضایی، فرمانده اطلاعات سپاه، و خسرو تهرانی ، معاون امنیتی نخست وزیر هم بودند. همه زیر سند را امضاء کردند. سندی مبنی بر این‌که حق قانونی همه برای فعالیت سیاسی غیرخشونت آمیز رابه رسمیت می‌شناخته‌است. به آقای بهشتی گفتم، این خلاف آن توافقات است. آقای بهشتی گفت: «من هم با شما موافقم اما آقای لاجوردی است دیگر، زورمان به آقای لاجوردی نمی‌رسد و ایشان سرخود عمل کرده‌است. ما سعی می‌کنیم برخورد کنیم.». البته یک هفته، ده روز بعد آقای بهشتی در انفجار مقر حزب جمهوری اسلامی کشته‌شد. در نتیجه اعلامیه بی‌نتیجه ماند. فضای جنگی بوجود آمد و آن‌چه آقای لاجوردی دنبالش بود، به‌دست آورد. دستگیری و اعدام و سرکوب آغاز شد، که دیگر تنها به سازمان‌های مسلح ختم نمی‌شد و تمام نیروهای چپ و شاید کلی‌تر، تمام دگر اندیشان را در بر گرفت. چرا که حتی نیروهایی چون جبهه ی ملی نیز سرکوب شدند.
پس نمی‌شود همسان سازی کرد و به قول شما دو طرف دعوا را مقصر دانست.
برای قضاوت هنوز زود است. اما شاید بتوان در ایجاد آن فضای جنگ، سازمان‌های مسلحی چون مجاهدین خلق و فدائیان اقلیت و گروه‌های مسلح کرد را همان قدر مقصر دانست، که امثال آقای لاجوردی را. چرا که این‌گونه به نظر می‌رسیدکه آن‌ها هم برای دست به اسلحه بردن عجله داشتند. از اعلامیه‌ها و بیانیه‌هایشان این‌گونه برمی‌آمد و هیچ‌گونه حاضر نبودندبه مسیر صلح‌آمیز اعلامیه‌ی ۱۰ ماده‌ای دادستانی گردن بگذارند.
آیا اعلامیه ده ماده‌ای دادستانی پخش عمومی شده‌بود؟
بله، این اعلامیه بارها از طریق رادیو و تلوزیون و مطبوعات پخش گسترده‌شد. حتی بر اساس آن ما، همه‌ را به مناظره و بحث تئوریک و سیاسی دعوت کردیم. سعی ما بر این بود که پس از گذشت دو سه سال از جو انقلابی، فضای کشور را به سوی آرامشی ببریم که در آن حق فعالیت سیاسی به رسمیت شناخته‌شود. شاید ماهم خوش‌خیالی می‌کردیم. آن‌ خشونت‌گرایی که در ایدئولوژی‌های انقلابی نهفته بود، ظاهراً تا خون نمی‌ریخت، سیراب نمی‌شد.
شما اشاره کردید به صحبت آقای بهشتی مبنی بر اینکه نمی‌تواند آقای لاجوردی را کنترل کنند و او سرخود عمل می‌کند. با توجه به این شرایط، دادن طرح اعلامیه‌ ده ماده‌ای دادستانی چگونه می‌توانست تضمین امنیت نیروهای سیاسی باشد؟
ما آن‌چه در توانمان بود، کردیم. تشکیل جلساتی که در آن نخست وزیر، وزیر کشور، دادستان انقلاب کشورو رئیس شورای عالی قضایی و همه و همه باشند، برای ما تضمین بود. اتفاقاً از آقای لاجوردی هم ما بارها به عنوان دادستان انقلاب مرکز دعوت کردیم. اما او ما را همدست ضد انقلاب می‌خواند و می‌گفت، ما داریم تعلل می‌کنیم. بعدها هم که به بهانه‌ی انفجار نخست‌وزیری تمام ما را دستگیر کرد و اگر زورش می‌رسید، اعدام می‌کرد. در آن زمان هم در تمام بازجویی‌ها یکی از اتهامات ما این بود، که عالماً عامداً آقای کشمیری (عامل انفجار) را به نخست‌وزیری آوردیم، با مجاهدین خلق همکاری داشتیم و در انفجار نخست ‌وزیری دست داشته‌ایم.
متأسفانه آقای لاجوردی به عنوان سند این ماجراها مرده‌ است. اما او روند شکل‌گیری و اجرای آن اعلامیه ده ماده‌ای را به رسمیت نشناخت و خودسری کرد. البته یکی از دلایل این خودسری، پشت‌گرمی‌های او بود. او توانسته بود، احمد آقای خمینی را نیز با خودش همراه و همدست کند. من بعدها از آقای موسوی اردبیلی شنیدم که ایشان رفته‌بود و با خود آقای خمینی هم صحبت کرده‌ بود، اما وقتی ازاتاق بیرون آمده بود احمد آقا به پهنای صورتش اشک می‌ریخت و می‌گفت، شما می‌خواهید انقلاب را دست ضد انفلاب بدهید و دست مجاهدین خلق و غیره. او گفته بود کردها دارند کشور را تکه پاره می‌کنند و خلاصه اینکه مملکت صلابت انقلابی چون لاجوردی نیاز دارد و گرنه از بین می‌رود. اما من فکر می‌کنم این‌گونه نبود. مسیر صلح‌آمیز اعلامیه ده ماده‌ای که ما تدارک کرده‌بودیم، خیلی بهتر می‌توانست کشور را به سمت آرامش و ثبات ببرد. در هر حال من فکر می‌‌کنم، عملکرد لاجوردی ودوستانش به جاهای بالاتری مثل بیت رهبری وصل می‌شد.
آقای سازگارا، سال‌های سکوت پس از ۶۷ را چگونه تعبیر می‌کنید؟ چرا اصلاح‌طلبان حکومتی و روشنفکران دینی در این رابطه سکوت کردند، در حالی که در عرصه‌های دیگری چون قتل‌های زنجیره‌ای افشاگری‌های زیادی صورت گرفت؟
به نظر من دردوره آقای خاتمی نقد درست جمهوری اول صورت نگرفت. جمهوری اول با انقلاب ۵۷ آغاز شد و با مرگ آقای خمینی در سال ۱۳۶۸ پایان یافت. به‌خصوص نقد جمهوری اول نقد درستی‌است که ما را با سر منشاء های تفکر انقلابی که یک نوع ایدئولوژی چپ زده‌ی چپ‌گرای استالینی است، آشنا می‌کند و به ما کمک می‌کند که اشتباهات تئوریک را تکرار نکنیم. در هر صورت خشونت‌گرایی انقلابی جمهوری اول غیراز تفکرات بنیاد گرا یانه اسلامی قسمتی هم از دل ایدئولوژی‌های چپ استالینی درآمده‌بود. ولی نکته‌ی من در نقد جمهوری اول این‌است که سیاست‌های اقتصادی دولت آقای موسوی نیز باید مورد نقد قرار گیرد. چرا که کاملاً یک اقتصاد سوسیالیستی و دولت‌گرا بوده ‌است. باید دولت‌ سالاری و صدالبته سنت‌گرایی و اسلام فقاهتیف امثال آقای لاجوردی و خمینی در جمهوری اول نیز مورد نقد قرار گیرد. اما باز کردن این مبحث در ایران کار ساده‌ای نبوده و نیست. برای مثال آقای گنجی، که تنها کمی به بررسی و نقد جمهوری اول پرداخت و زیاد هم وارد نشد، پاداش آن‌را با ۶ سال زندان گرفت. یا مجله‌ی ایران فردا به سرپرستی آقای سحابی، که تازه سراغ کشتار ۶۷ هم نرفت و به پاره‌ای از ترورهای جمهوری اول پرداخت، سریعاً توقیف شد. ما هم در روزنامه‌ی جامعه، به محض این‌که به پاره‌ای مباحث جمهوری اول نزدیک شدیم، بلافاصله با توقیف و زندان مواجه شدیم. بنابراین نیروهایی که در داخل ایران بودند، هرکه هم سعی‌ای کرد با واکنش‌هایی چون زندان و توقیف مواجه شد. من به سهم خودم، در روزنامه‌هایی که منتشر کردم، مثل جامعه، توس و گلستان‌ ایران، در پاره‌ای مصاحبه‌ها و مقالات، تا جایی که توان داشتم به نقد جمهوری اول پرداختم. اما نتیجه تمام این روزنامه‌ها و مقالات، توقیف و زندان بود. اما در خارج از کشور با” مرکز اسناد نقض حقوق بشر در ایران” در دانشگاه ییل همکاری کردم. به‌خصوص در رابطه با همین پروژه‌ی کشتار ۶۷ و سعی کردم در جمع‌آوری اسناد آن کمک کنم. خوشبختانه این مرکز تا کنون جزوه‌ی نسبتاً کامل و جامعی به زبان انگلیسی در این باره منتشر کرده‌است، که فکر کنم به فارسی نیز یا منتشر شده و یا قریباً منتشر می‌شود. به نظر من این واقعه، بیش از این‌ها نیاز به جمع‌آوری اسناد و مدارک دارد، به خصوص بازماندگانی که هنوز زنده‌ هستند، بزرگترین شاهد هایی ‌هستند که خاطرات آن هابایداخذو در سینه‌ی تاریخ ثبت شود.
مصاحبه‌گر: شکوفه منتظری

در ايران و منطقه چه می گذرد

“تفسير خبر”- صدای آمریکا
چهارشنبه ۳۱ مرداد ۸۶ ، ۲۲ اوت ۲۰۰۷

مدت برنامه ۵۱ دقیقه
برنامه در یک فایل:
rm ریل آدیو
m4a برای نرم افزار آی تیونز
mp3 ام پی تری
برای دریافت آسان تر فایل های صوتی ، برنامه به سه قسمت نیز تقسیم شده و در سه فورمت در دسترس است.
rm ریل آدیو : هر فایل تقریبآ ۱.۵ مگابایت
ریل آدیو – یک | ریل آدیو – دو | ریل آدیو – سه
m4a برای نرم افزار آی تیونز : هر فایل تقریبآ ۲ مگابایت
آی تیونز – یک | آی تیونز – دو | آی تیونز – سه
mp3 ام پی تری : هر فایل تقریبآ ۴ مگابایت
ام پی تری – یک | ام پی تری – دو | ام پی تری – سه

“تفسير خبر”- صدای آمریکا : ويژه برنامه “رو در رو”

“تفسير خبر”- صدای آمریکا
ويژه برنامه “رو در رو”
جمعه ۲۶ مرداد ۸۶ ، ۱۷ اوت ۲۰۰۷

مدت برنامه ۵۹ دقیقه
برنامه در یک فایل:
rm ریل آدیو
m4a برای نرم افزار آی تیونز
mp3 ام پی تری
برای دریافت آسان تر فایل های صوتی ، برنامه به سه قسمت نیز تقسیم شده و در سه فورمت در دسترس است.
rm ریل آدیو : هر فایل تقریبآ ۱.۶ مگابایت
ریل آدیو – یک | ریل آدیو – دو | ریل آدیو – سه
m4a برای نرم افزار آی تیونز : هر فایل تقریبآ ۲.۴ مگابایت
آی تیونز – یک | آی تیونز – دو | آی تیونز – سه
mp3 ام پی تری : هر فایل تقریبآ ۴.۸ مگابایت
ام پی تری – یک | ام پی تری – دو | ام پی تری – سه

بررسی آخرين رويدادهای ايران و منطقه

“تفسير خبر”- صدای آمریکا
چهارشنبه ۲۴ مرداد ۸۶ ، ۱۵ اوت ۲۰۰۷

مدت برنامه ۵۱ دقیقه
برنامه در یک فایل:
rm ریل آدیو
m4a برای نرم افزار آی تیونز
mp3 ام پی تری
برای دریافت آسان تر فایل های صوتی ، برنامه به سه قسمت نیز تقسیم شده و در سه فورمت در دسترس است.
rm ریل آدیو : هر فایل تقریبآ ۱.۴ مگابایت
ریل آدیو – یک | ریل آدیو – دو | ریل آدیو – سه
m4a برای نرم افزار آی تیونز : هر فایل تقریبآ ۲ مگابایت
آی تیونز – یک | آی تیونز – دو | آی تیونز – سه
mp3 ام پی تری : هر فایل تقریبآ ۳.۷۵ مگابایت
ام پی تری – یک | ام پی تری – دو | ام پی تری – سه