از حوزه حقوق بشر – سمینار نقض بی پایان حقوق بشر در ایران

شماره صد و سوم، جمعه چهاردهم ارديبهشت ماه ١٣۸٦
محمد تهوری- واشنگتن پریزم
“چه باید کرد؟” این پرسش روز جمعه ٢۷ آوریل (۷ اردیبهشت) از سوی “دکتر استیو مارک” از اساتید و اعضای “کمیته حقوق بشر دانشگاه هاروارد” آمریکا، در سمیناری مطرح شد که در همین دانشگاه برگزار گردید.
پرسش مذکور پس از ٣ ساعت بحث و تبادل نظر پیرامون نقض حقوق بشر در ایران، عنوان شد. سوألی که سالهاست پس از هر نشست و گفتگویی در مورد وضعیت این حقوق در ایران مطرح می شود، ولی پاسخی در خور نمی یابد.
تعدادی از نمایندگان نهادهای بین المللی و سازمان های جهانی غیر دولتی فعال در زمینه حقوق بشر نیز، در این سمینار حضور داشتند. بنابراین، این استاد در واقع با طرح چنین پرسشی بیش از پیش نهادها و سازمان های مذکور را متوجه این نکته ساخت، که وقت آن رسیده تا برای پایان دادن به نقض حقوق بشر در ایران، اقدامی جمعی صورت گیرد.


مهر انگیز کار (سمت چپ): "هر حرکت زنان، ضدیت با
اسلام تعبیر می شود."

نسخه آماده این استاد دانشگاه، توسل به کنوانسیون های بین المللی و اتحادیه ها و سازمانهای جهانی بود، که ایران به آنها ملحق شده است. او از این که ایران به شماری از کنوانسیون های بین المللی ملحق شده، به نیکی یاد کرد و گفت که این کنوانسیون ها از ضمانت اجرایی خوبی برای توقف نقض حقوق بشر برخوردارند.
وی از کنوانسیون منع شکنجه، کنوانسیون حقوق کودکان، کنوانسیون منع تبعیض آموزشی، اتحادیه بین المللی کارگران و … به عنوان مجامعی نام برد، که ایران الحاق به آنها را امضاء کرده است. او گفت با طرح موارد نقض حقوق بشر در این مجامع، می توان از توانایی بالقوه آنها برای جلوگیری از تکرار نقض حقوق بشر در ایران استفاده کرد.
او در عین حال گفت که افکار عمومی آمریکا به دریافت اخبار و تحلیل های بیشتر و واقعی نسبت به مسایل ایران، نیاز دارد. (چرا که در این صورت) سیاست خارجی امریکا مکلف می شود ضمن پیگیری مساله حقوق بشر در ایران، به گونه ای در مورد این کشورتصمیم گیری کند که اقداماتش به پیشرفت حقوق بشر در آن لطمه نزند.
وی حمایت سازمان های بین المللی از جنبش های اجتماعی در ایران را، راه دیگری برای پیگیری و احیای حقوق بشردر این کشور برشمرد. او خاطر نشان کرد که به رغم محدودیت های بسیار، ویژگی های مثبتی در ایران وجود دارد. ویژگی هایی که می توان با استفاده صحیح از آنها، به پیشبرد حقوق بشر کمک کرد.
مارک از حداقل امکان برای انتقال اخبار و تحلیل ها از طریق وبلاگ ها و تارنماها به داخل ایران، حداقلی از تعهد رسمی به مساله حقوق بشر از سوی حاکمیت، جامعه مدنی درگیر با مساله حقوق بشر -از جمله تشکل های کارگری، دانشجویی و زنان-، وجود برخی اصول مثبت در قانون اساسی، و عضویت ایران در برخی از کنوانسیون های بین المللی، به عنوان نقاط مثبت در ایران یاد کرد.
وی درعین حال از تلفیق دین و سیاست، محدود بودن دایره امنیت ملی -به طوری که هر اقدامی مخل امنیت ملی تشخیص داده می شود-، و موارد مشابه در سیستم قضایی به عنوان برخی از نکات منفی یاد کرد. او ابراز امیدواری کرد که با تبلیغ و ترویج تفسیری از اسلام منطبق با حقوق بشر و دمکراسی، بتوان به بهبود وضعیت حقوق بشر در ایران کمک کرد.
به گفته استیو مارک تمرکز روی حق انتشار آزاد مطالب و دیدگاه ها، سازگاری اسلام و حقوق بشر، و برخورداری از ضمانت اجرایی کنوانسیون های بین المللی، راه مناسبی برای پیشبرد دمکراسی در ایران است.
کمک وزارت خارجه امریکا، هدیه به دستگاه های امنیتی ایران برای برخورد با فعالان جامعه مدنی
در این سمینار که به ابتکار “دانشکده جان اف کندی” دانشگاه هاروارد برگزار شد، نمایندگان برخی از سازمان های بین المللی مدافع حقوق بشر نیز، به بررسی وضعیت حقوق بشر در ایران پرداختند.
“هادی قائمی” نماینده “سازمان دیده بان حقوق بشر” در این نشست بود. وی از نسبت دادن اتهام جاسوسی به فعالان جامعه مدنی ایران، انتقاد کرد. او گفت که عادی سازی رابطه ایران و آمریکا، می تواند به روند فشار به فعالان جامعه مدنی ایران به اتهام جاسوسی برای دشمن پایان دهد.


هوشنگ شهابی (نفر میانی): "سنی ها با ۷ تا ١٤ میلیون
نفر جمعیت و به عنوان بزرگترین اقلیت مذهبی در ایران، هنوز به عنوان شهروند
درجه دو محسوب می شوند."

وی عملکرد وزارت خارجه امریکا در اعلام اعطای کمک مالی به سازمان های غیر دولتی ایران را، هدیه امریکا به دستگاه های امنیتی جمهوری اسلامی برای برخورد با فعالان جنبش های اجتماعی ایران دانست.
پیکان انتقاد دیگر قائمی، متوجه تنش هسته ای ایران و غرب بود. او گفت مساله فعالیت های هسته ای ایران آنقدر پررنگ شده، که دیگر نمی توان پیرامون مسائل دیگر سخن گفت. این در حالی است که جنبش های اجتماعی ایران، فعالانه کار خود را دنبال می کنند.
او از جنبش زنان، حقوق دانان، کارگران، معلمان و دانشجویان به عنوان حرکت های پویا و فعال ایران نام برد، و گفت فشارها و تهدیدات دولت احمدی نژاد به انفعال ایرانیان منجر نشده و آنها با وجود فشارها به فعالیت ادامه می دهند.
وی به جنبش زنان به عنوان فعالترین حرکت نگاه کرد، و گفت زنان بسیار موفق هستند. چراکه آنها اهداف عینی را مشخص کرده اند، و به دنبال هدف های انتزاعی نیستند. کما اینکه وقتی از ضرورت قوانین سخن گفتند، تلاش کردند تا قوانین مغایر با حقوق شان را پیدا کنند و برای تغییر آنها بکوشند.
قائمی با اشاره به قتل کوشندگان سیاسی در زندان های جمهوری اسلامی ایران در دهه اول انقلاب، در مورد تغییر سیاست ها در دولت های مختلف سخن گفت. او اظهار داشت “در دولت هاشمی به علت تمرکز وی روی توسعه اقتصادی، دستگاه های امنیتی حذف دگر اندیشان را در دستور کار قرار دادند. ولی دولت خاتمی موفق به تغییر این رویه شد. به طوری که حتی با ترویج اندیشه تحمل مخالف، کوشید فضای مناسبی برای فعالیت جامعه مدنی ایران مهیا کند و در این راه، گام های مثبتی برداشته شد. ولی در ادامه، احمدی نژاد با سیاستی مخالف خط مشی خاتمی، کوشید جامعه مدنی را به انفعال بکشاند. اما هرگز در این کار موفق نبوده است.”
منتقدان ساواک، همان راه را در پیش گرفته اند
“جاشوا روبینستین” نماینده “سازمان عفو بین الملل”، دیگر سخنران میزگرد سازمان های بین المللی مدافع حقوق بشر بود. او با یاد آوری فعالیت های سازمان متبوعش در دفاع از حقوق بشر در ایران، گفت: “این سازمان از سال ۱٩٦٠ (۱٣٣٩) موضوع حقوق بشر ایران را، در دستور کار دارد. در آن موقع ساواک اقدام به زندانی و شکنجه کردن سیاسیون می کرد، و این سازمان پیگیری های بسیاری را انجام داد.”
وی با اشاره به دریافت نامه ها و شکوائیه های زندانیان و مخالفان سیاسی زمان شاه از برخوردهای ساواک در موارد نقض حقوق بشر، تصریح کرد که متاسفانه این عده بعد از به قدرت رسیدن همان اقدامات ساواک را دردستور قرار دادند. با این تفاوت که این بار به نامه های ما در خصوص نقض حقوق بشر، پاسخی ندادند. این درحالی است که حتی آقای (آیت الله) خمینی نیز در دوره شاه، مواردی را به این سازمان ارجاع داد که ما پیگیری کردیم.
این فعال حقوق بشر خاطرنشان کرد “متاسفانه برخورد ایران با اقلیت های قومی فاجعه بار بوده، و هر اعتراضی را با خشونت پاسخ گفته اند. آنها هنوز بر اجرای حکم اعدام و سنگسار اصرار دارند.”
او تلاش سازمان های بین المللی برای آزادی برخی زندانیان سیاسی را موثر دانست. وی در این پیوند گفت: “این تلاش ها و فشارها برای پایان دادن به نقض حقوق بشر ادامه دارد، و ما مطمئن هستیم که دولت ایران به شکایت های بین المللی حساس است و نمی تواند بی تفاوت باشد.”
روبینستین نیز همچون قائمی به انتقاد از اقدامات دولت امریکا پرداخت و گفت که، این سیاست ها نه تنها موثر نیست بلکه فعالان حقوق بشر درایران را بیشتر با مشکل مواجه می کند.
“دنی پوستل” نماینده “انجمن روزنامه نگاران” سومین سخنران این نشست بود. او به خاطره ای از اقدامات بین المللی برای آزادی دکتر رامین جهانبگلو اشاره کرد، که برای مدتی توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده بود. وی گفت: “ما برای آزادی رامین جهانبگلو نامه ای نوشتیم، و از تعدادی چهره های سرشناس امضاء جمع کردیم. ولی ماموران امنیتی ایران از این نامه بر علیه او استفاده کردند. آنها با نشان دادن این نامه به جهانبگلو، از ارتباط او با امضاءکنندگان سؤال کرده بودند. این اتفاق ما را به فکر فرو برد که آیا کار ما صحیح بود، یا اشتباه کرده بودیم. ما از بسیاری از روزنامه نگاران و وبلاگ نویسان نیز حمایت کردیم. (ولی) مسأله حقوق بشر در ایران، بسیار حساس است.”
دنی پوستل در پایان با این سوال که “آیا هر حمایت بین المللی می تواند موثر باشد یا نه؟”، شرکت کنندگان را به چالش کشید.

Continue reading “از حوزه حقوق بشر – سمینار نقض بی پایان حقوق بشر در ایران”

در ايران امروز دو جبهه بیشتر وجود ندارد. جبهه آزادی و جبهه استبداد

گفتگو با محسن سازگارا – فصلنامه تلاش چهارشنبه 8 فروردین 1386 – March 28, 2007

به نظر من ما در کشور دو جبهه بیشتر نداریم ، جبهه آزادی و جبهه استبداد. این دو جبهه را باید بدرستی بشناسیم و ….. در واقع یک مداد پاک کن برداریم و سایر خطوط را پاک کنیم و کمرنگ کنیم و تنها و تنها یک خط را پررنگ کنیم و آنهم خط بین آزادی و استبداداست.

تلاش ـ مهلت داده شده در قطعنامه 1737 به پایان رسید و مواضع جمهوری اسلامی کماکان حکایت از این دارد که سیاست قبلی خود را که منجر به تصویب اين قطعنامه و قطعنامه های پيشين شد، ادامه می دهد. ظاهرا کشورهای عضو شورای امنیت هم بعد از خاتمه این مهلت مواضع یکسانی در باره چگونگی ادامه کار ندارند. همه اینها موجب می شود در باره گامهای بعدی در برابر ایران شایعات گوناگونی وجود داشته باشد. نظر شما در این رابطه چیست و شما اوضاع را چگونه ارزیابی می کنید؟
سازگارا ـ هم اکنون در سطح بین المللی دو خطر ایران را تهدید می کند:
یک، خطری که ناشی از قطعنامه جدید علیه ایران یعنی قطعنامه1737 است . این قطعنامه جدید بیش از آنکه به فعالیت های هسته ای ایران برگردد به محدود کردن فعالیت های سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برمی گردد و علیه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است. این مسیر چیزی را که پیش روی کشور و ملت ایران قرار داده تحریم است. تحریم در ابعاد مختلف که دامن اقتصاد را هم خواهد گرفت. ولی بحث از حمله نظامی نیست برای اینکه سر فصلی هم که در شورای امنیت برابر منشور سازمان ملل ذیل آن، قطعنامه صادر شده داستان جنگ در آن مطرح نیست. این را از این جهت عر ض می کنم که بیانیه هایی که اخیرا منتشر شده چه در ایران و چه در خارج کشور این اشتباه حقوقی را دارند و دقت کافی نکرده اند به این که، اساسا مسیری که در شورای امنیت سازمان ملل اقدام علیه ایران در حال انجام است، مسیری نیست که بخواهد به جنگ منجر شود. جایی که مسیر قطعنامه ها پیش می روند جایی است که در آن تحریم قرار دارد.
اگر قطعنامه دوم را با دقت نگاه کنیم باید اعتراف کنیم که قطعنامه زیرکانه و بسیار دقیق می باشد. شاید سه محور را بتوان در آن تفکیک کرد.
محور اول ـ مسئله تحریم صادرات اسلحه ازایران است. چرا که ایران در سالیان اخیر به مقدار زیادی در صنایع نظامی سرمایه گذاری و اگر هم دستش رسیده به جهان سوم یا گروه های طرفدار ایران اسلحه صادر کرده است. این قطعنامه جدید به جد و با قاطعیت جلوی صدور اسلحه را می گیرد و ضمنا ورود پاره ای سلاح ها راهم به ایران ممنوع می کند. در واقع از افزایش توان نظامی ایران از اینکه به سلاح های جدید وپیشرفته مسلح شود جلوگیری می کند.
محور دوم ـ دراین قطعنامه محوری است که می تواند برای ایران بسیار محدود کننده و پر تنگنا بشود و آن این است که از تمام کشورهای بزرگ دنیا و تمام بانکهای جهان می خواهد که هیچ اعتبار جدیدی به ایران ندهند، مگر در موارد انسان دوستانه. این از آن نکاتی است که آمریکائی ها با قدرتی که در حوزه بانکداری دنیا دارند قبل از اینکه آنرا به شورای امنیت برسانند خودشان راساً اقدام کرده بودند و بسیاری از بانکهای دنیا از جمله بانکهای ژاپنی از امریکایی ها پیروی کرده بودند و جلوی اعتبارات بانکی به ایران را گرفتند. یک قلم ژاپنی ها ده میلیارد دلار اعتباری را که برای پروژه های استخراجی نفت ایران تخصیص داده بودند ، کان لم یکن اعلام کردند و جلوی آنرا گرفتند. و همان طوریکه هم وزیر نفت ایران گفت و هم آقای ترکان مدیر عامل پترو پارس اعلام کرد تا همین جا هم، یعنی فقط در اثر فشار آمریکائی ها پروژه های استخراج نفت ایران با تنگنای اعتباری مهمی مواجه شده است. چون اکثریت قراردادهایی که بسته می شود بصورت بای بک است، يعنی کمپانی های بزرگ نفتی برای استخراج نفت ایران با اعتبارات بانکهای دنیا می آیند و چند میلیارد دلار سرمایه گذاری می کنند و بعدا از محل درآمدهای آن چاه نفت، آنرا بازپرداخت می کنند. اگر جلوی اعتبارات بخصوص از طریق شورای امنیت سازمان ملل بسته شود، تمام پروژه های مهم توسعه نفتی زیر سئوال خواهد رفت و با توجه به مشکل تکنولوژیکی که ایران در تزریق گاز به چاه های نفت دارد، یاافت فشار درچاه های موجود و کاهش تولید مواجه خواهیم شد. پاره ای از کارشناسان معتقدند که اگر پروژه جدیدی به ظرفیت موجود اضافه نشود ما در یک فاصله سه ساله حتی توان صدور ۲.۵ میلیون بشکه نفت ،یعنی سهمیه اوپک را هم نخواهیم داشت. اگر از اعتبارات ایران بطور جدی جلوگیری شود، حتی خریدهای وعده دار ایران هم ممکن است با مشکل مواجه شوند و اگر بانکهای دنیا بخواهند سخت بگیرند بطور جدی کشور در تنگنای اقتصادی قرار خواهد گرفت.
و اما محور سوم ـ که دراین قطعنامه وجود دارد و نکته بسیار مهمی است این است که با دقت اسامی ۱۵نفر از فرماندهان سپاه یا مسئولین شرکتهای سپاه و البته چند نفری هم از دست اندرکاران پروژه های هسته ای ایران لیست شده اند. جالب است که شما در این لیست اسامی افرادی مثل مرتضی رضایی را می بینید که ظاهرا جلوی پرده نیست و اخیرا قائم مقام فرمانده کل سپاه شده ولی در چند ساله گذشته در راس اطلاعات سپاه و همچنین حفاظت اطلاعات سپاه قرار داشته و در واقع در بیت رهبری در راس شورایی قرار داشته که سازمان امنیت موازی را می گردانده اند و عامل سرکوب های چند ساله گذشته بوده اند. یا اسم آقای محمد باقر ذوالقدر را می بینید که ظاهرا ایشان در سپاه نیست و معاون سیاسی وزارت کشور است. ولی اگر دقت کنید؛ این اسامی در واقع همان باند سپاهی سرکوبگر دور آقای خامنه ای هستند و شاید همه اعمالی که در چند سال گذشته اتفاق افتاده بخصوص در جریان سرکوب جنبش اصلاحات و بعد از آن دست پخت همین باند بوده است. باضافه چند نفر دیگری مثل آقای پور محمدی که الان وزیر کشور است و چند نفری که در کابینه آقای احمدی نژاد هم هستند. در واقع آن تاریکخانه ایی که آن پشت، دور آقای خامنه ای و در حزب ایشان بوده و در واقع مملکت را به اینجا رسانده است. در این پیش نویس قطعنامه جدید رختشان بر آفتاب افکنده شده و رو آمده و به قول دوستی که می گفت به اين ترتيب از طریق قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل آهسته آهسته آن اسامی روی پنجاه و دو ورق خواهد آمد که زمانی در عراق اتفاق افتاد.
بهرحال نکته سوم یک زاویه دیگر هم دارد؛ اسم 13 شرکت در این پیش نویس قطعنامه آمده البته غیر از بانک سپه که از قبل مشمول تحریمهای آمریکا بوده و حال به این ترتیب می رود که جزء تحریم شورای امنیت بشود. بسیاری از آنها شرکتهای مهمات و اسلحه سازی هستند و به نظر من بسیار با دقت انتخاب شده اند. چون چند تایی از اینها تجهیزاتی تولید می کنند که بکار دفاع نا متقارن می آیند یعنی تاکتیکی که احتمالا اگر حرکت نظامی صورت گيرد، ایران روی آن برنامه ریزی کرده تا در مقابل آمریکا بایستد. اما بهر صورت در این قطعنامه که جهت آن در واقع جلو گیری از تولید سلاح هسته ای در ایران و سلاح موشکی و توسعه فعالیت نظامی ایران و همانطوری که عرض کردم محدودیت برای سپاه و بخش هایی معینی از آن که در سرکوب مردم هستند می باشد. در این قطعنامه جایی برای حمله نظامی نیست.
اما تهدید دوم که کشور با آن روبرو است یعنی جنگ و حمله نظامی که همه را به حق نگران کرده است .به نظر من کسی نیست که با حمله نظامی و جنگ موافق باشد، اگر کسانی دور هم جمع شوند و بگویند ما نگران حمله نظامی هستیم یک کمی مصداق از کرامات شیخ ما چه عجب مشت خود باز کرد و گفت یک وجب است.
خیلی ها معتقدند؛ وقتی که قرار است به دو ناوگان آمریکا ناو سوم هم اضافه شود، این یعنی جنگ و خطر جنگ را دامن می زند. یا استقرار دفاع موشکی در شرق اروپا یا استقرار موشکهای پتریوت در جنوب خلیج فارس برای حفاظت ازکشورهای خلیج فارس یا افزایش ذخیره سوخت در ایالات متحده در چند ماه گذشته و رفتن قشون آمریکابه منطقه و… همه اینها علایم ناخوشایندی است که خطر جنگ را نشان می دهد. ولی همه اینها حول مسئله عراق بوجود آمده است. در صحنه عراق آمریکائی ها اعلام کرده اند در فاز اول با افزایش نیروهایشان در عراق و در فاز دوم با واگذاری خلع سلاح همه گروه های مسلح در عراق اعم از شیعه و سنی و از جمله سپاه مهدی که به ایران وابستگی دارد، آمریکایی ها می خواهند این زمینه را فراهم کنند که امور عراق را به دولت آقای مالکی واگذار کنند و بعد البته نیروهایشان را طی چند مرحله کاهش دهند و بعد برسند به 40 هزار یا 50 هزار نیرو که ظاهرا در عراق خواهند ماند. از قرار می گویند بیش از 14 پایگاه نظامی در عراق ساخته شده و آنها را توسعه خواهند داد و در درازمدت هم نیروهای آمریکایی در این پایگاه ها مستقر خواهند شد. در حال حاضر 150 هزار نیروی مسلح عراق تجهیز شده اند که عهده دار خلع سلاح گروههای مسلح در عراق هستند. این صحنه است که در واقع تهدید آمریکا را برای ایران جدی کرده و فشار به ایران آورده که دستش را از عراق کوتاه کند. به نظر من تا اینجا ایران با بردن مقتدا صدر و نزدیک بیست نفر از فرماندهان سپاه مهدی به ایران نشان داده که نمی خواهد بهانه ای بدست آمریکایی ها بدهد. در واقع کوتاه آمده و جا زده است. کما اینکه یکی دو اقدام تحریک آمیز آمریکایی ها مثل حمله به مقر ایران در اربیل ـ که ایران مدعی است کنسولگری ایران بوده ولی دولت عراق هم می گوید که خیر کنسولگری نبوده ـ و دستگیری چند نفر از اعضای سپاه در آنجا و همین طور دستگیری معاون سفیر ایران در عراق و بعد هم فرمان برای شکار نزدیک به صد نفر از اعضای نیروی قدس که بطور غیر قانونی در عراق هستند از طرف رئیس جمهور آمریکا و همه اینها اقداماتی هستند که اگر ایران کوتاه نمی آمد بهانه کافی بود برای آمریکا که با ایران درگیر شود. تا اینجا به نظر می رسد ایران کوتاه آمده است و در عراق کاری نکرده که بهانه بوجود آید.
جبهه دوم این عملیات نظامی به نظر من در کل منطقه خاورمیانه است. یعنی سیاست تهاجمی ایران در خاورمیانه حمایت از حزب الله در لبنان با دادن سلاح و پول و تجهیزات و روشن کردن آتش جنگ در تابستان سال گذشته بین حزب الله لبنان و اسرائیل، کمک به نیروهای تندرو فلسطینی مثل حماس و استقبال ازحملات نظامی این قبیل سازمانها در برابر اسرائیل و دفاع از سازمان های تندور و مسلح در منطقه، همه اینها زمینه هایی هستند که ایران را در خاورمیانه اضافه بر مسئله عراق رو در روی آمریکا قرار می دهد.
با توجه به اینکه آمریکا اهداف سیاسی و اقتصادی بزرگی را در منطقه، هم در حوزه کشورهای عربی و خلیج فارس و هم در مصر و لبنان و شمال آفریقا و هم در مسئله اسرائیل و فلسطین داشته و دارد و دنبال هم می کند، طبیعی است که اگر کشوری مثل ایران بخواهد بااین قدرت کلنجار برود و اعلام کند که هرکس که بچه شلوغ منطقه است می تواند با آمریکا یا اسرائیل درگیر شود و بعد هم زیر چتر من! طبیعی است که این موضوع از آن طرف بی پاسخ نمی ماند و زمینه رویارویی را فراهم می کند. اقدامات ماجراجویانه در منطقه توسط ایران و مشخصا توسط شخص آقای خامنه ای و نیروی قدس سپاه، عاملی است که به هرصورت خطر جنگ را بالا می برد. اگر جائی احساس خطر باید بشود به نظر من اینجاست و نه از مسیر قطعنامه های شورای امنیت. راستش وقتی مسئله به اینجا می رسد هر کس که دلواپس و نگران جنگ باشد باید که دوطرف دعوا به آرامش بخواند. یعنی هم از آمریکایی ها خواهان این باشد که کاری انجام ندهند که به جنگ منجر بشود و هم از ایران باید بخواهد که در منطقه دست از ماجراجوئی برداشته و اساسا از تشکیل یک نیرویی مثل قدس و توزیع سلاح در منطقه و یا دهها کار دیگر که به آن متهم است، دست بردارد. چرا که اینها اقداماتی است که با منافع ملی ما سازگاری ندارد و این را هم باید خواست که متوقف بشود. بنابراین هر نوع بیانیه و اطلاعیه ا ی باید معطوف به رهبران جمهوری اسلامی و معطوف به شخص آقای خامنه ای باشد که سکان این کارها به دست اوست و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و بخصوص نیروی قدس سپاه و اقدامات ماجراجویانه ای که این گروه خاص به همراه رهبر جمهوری اسلامی در منطقه دارند دنبال می کنند.
بنا بر اين به نظر من اگر ایران دست از این ماجراجوئی ها در منطقه برندارد خطر جنگ می تواند جدی شود. این صف آرائی نظامی که مشاهده می شود خیلی بزرگ است. به همین دلیل من هم مثل هر ایرانی دیگر می خواهم نگرانی خودم را از جنگ اعلام بکنم. به نظر من اگر ایران چاره جویی درست دیپلماتیک نکند و از این سیاستهای غلط در منطقه دست برندارد، احتمال اینکه درگیری نظامی پيش آيد، حتمی است. البته نه جنگی به سبک عراق در سال 2003 بلکه به سبک عراق در سال 1991 . با توان رزمی که آمریکائی ها در منطقه بسیج کرده اند می توانند در فاصله کوتاهی ـ بنا به نظر صاحب نظران نظامی در یک فاصله ده تا پانزده روزه ـ تمام توان دفاعی ایران و بخش بزرگی از توان نظامی ایران را نابود کنند و شاید نزدیک به صد میلیارد دلار به ایران خسارت بزنند و کاری کنند که در فاصله ده تا پانزده روز بخش بزرگی از سرمایه ملی امان از بین برود و کشور به یک کشور مریض و علیل تبدیل شده و بتدریج تحلیل برود و به روزی بنشیند که دیگر نتواند در منطقه اینگونه شلوغ بازی درآورد وشاخ و شانه بکشد. این آن نوع خطری است که به نظرم بیش از همه چیز الان ایران را تهدید می کند.

Continue reading “در ايران امروز دو جبهه بیشتر وجود ندارد. جبهه آزادی و جبهه استبداد”