رشد فساد مالی بازتاب اجتناب ناپذیر انحصار قدرت بر سیاست و اقتصاد

گفتگو با محسن سازگارا – فصلنامه تلاش شماره 28

تلاش ـ حکومت اسلامی بر پایه شعار حمایت از«مستضعفان» تأسیس شد. آقای خمینی خود و دولتمردان این نظام را خدمتگذار مستضعفین قلمداد می‌نمود. اما این امر در عمل به دلیل وجود روندهای اقتصادی نامطلوب و عوارض آن واقعیت نیافت. به عنوان نمونه اقتصاد جمهوری اسلامی از بدو تأسیس تورمی بوده است، طبیعی است که تاوان این تورم را در درجه نخست طبقات و اقشار پائین جامعه پرداخته‌اند. آیا چنین نتیجه‌ای حاصل عدم اطلاع یا بی توجهی مسئولین به قوانین اقتصادی بوده است یا این که شعار خدمت به مستضعفین بی‌پایه؟
سازگارا ـ من فکر می‌کنم مسئولین جمهوری اسلامی مثل مسئولین تمام کشورها این را می‌فهمند که برای حفظ خودشان هم که شده بهتر است اقتصادی شکوفا و پربار برای مردم به ارمغان بیاورند. بنابراین من می‌خواهم این تصور عامیانه که گاهی اوقات بین عموم مردم رایج است که اینهایی که حکومت را می‌گیرند از اول دنبال پرکردن جیبشان بوده‌اند را کنار بگذارم. برای اینکه قدرت خودش بقدر کافی شیرین هست که شما اگر در مصدر قدرت باشید، نخستین اولویت‌اتان حفظ آن باشد، نه اینکه بجای آن به دنبال ثروت بگردید. هر چند که ما در کشورمان گاهی سیاستمداران بی فرهنگ و نادانی هم داشته‌ایم که سعی کرده‌اند، از طریق قدرت ثروت‌اندوزی هم بکنند. اما صرف‌نظر از آن آدم‌های نادان اصل ماجرا این است که اگر اقتصاد جمهوری اسلامی شکست خورده، که به نظر من خورده است، باید برگردیم و علت را در سیاست‌هایی که اعمال کرده جستجو کنیم و ببینیم کجای این سیاست‌ها غلط بوده و کجای آنها اشکال داشته که باعث شکست اقتصادی شده است. به نظر من سیاست‌های نادرست اقتصادی که پیامد آنها شکست در این عرصه بوده است، بطور خلاصه و به عنوان رئوس مطالب عبارت بودند از:
1 ـ اقتصاد دولت‌سالار و سوسیالیستی مزاج که همراه با انقلاب متولد شد. یعنی عدالت اجتماعی و اقتصادی در جریان انقلاب و نزد تئوریسین‌های انقلاب بعنوان یکسانی در شانس‌ها و فرصت‌ها تعریف نشد. بلکه به شکل یک عدالت توزیعی تعریف شد. یک چنین تعریفی از عدالت بلافاصله منجر به یک اقتصاد دولت‌سالار و سوسیالیستی مزاج می‌شود. به همین دلیل هم انقلاب با یک موج ملی کردن‌ها و مصادره و تصرف، مانند ملی کردن بانک‌ها، بیمه‌ها و صنایع بزرگ، شروع شد. در واقع با این شعار و در قالب این فکر که پولدارها اصلا بیخود پولدار شده‌اند و باید ثروت آنها را گرفت و به فقرا داد، همان عدالت توزیعی بود که عینیت یافت. این ماجرا در ده‌ها کشور دیگر هم حداقل در قرن بیستم امتحان شده و همه جا اقتصاد را از بالندگی و شکوفایی انداخته و نوعی رکود اقتصادی بوجود آورده است.
2 ـ مشکل دوم اینکه؛ انقلاب با یک مشکل اقتصادی متولد شد. و آن هم دستگاه بورکراسی عریض و طویل دولت بود که میراث حکومت شاه بود. در دوره شاه هم بیش از 68 درصد اقتصاد در دست دولت بود. و هنگامی که شما اقتصاد دولتی را تشدید کردید، این ماجرا باعث می‌شود دستگاه بورکراسی هم عریض و طویل‌تر و دولت بزرگ‌تر و ناکارآمدتر گردد. با انقلاب، دولت بورکراتیک و پر عرض و طول نه فقط کوچک و کارآمد نشد، بلکه بزرگتر و ناکارآمد و غیرتخصصی‌تر هم شد. این آن ریشه اصلی است که در کشور ما از همان اول انقلاب منجر به کسر بودجه شد و خلق کسر بودجه پی در پی منجر به استقراض دولت از بانک مرکزی گردید. استقراض‌های دائمی منجر به افزایش نقدینگی شد و نتیجتاً تورم را بدنبال خود آورد. اگر چه سیاست‌های اقتصادی دولت‌های بعد از انقلاب در مقاطع مختلف اساسا سیاست‌های رکودی بوده که سعی کرده‌اند چرخ اقتصاد را برای مقابله با تورم کندتر به گردش بیاورند و به این ترتیب تورم را مهار کنند، اما این سیاست‌های رکودی هیچگاه کارگر نیافتادند و تورم با ضرائب مختلف بالا رفته است. البته در مقاطعی هم افزایش تورم ما شدیدتر بوده مثل زمان جنگ به دلیل کسر بودجه‌های بزرگتر و یا همین آخرین موج افزایش تورم در زمان آقای احمدی‌نژاد. ایشان گویا اصلا چشمش را بسته و با پنج حرکت عجیب و غریب اقتصادی یعنی پائین آوردن نرخ بهره، افزایش اعتبارات بانکی، کسر بودجه‌های پی درپی، اقزایش دستمزدها و رکود بازارهای مالی و سرمایه‌ای به تورم در کشور دامن زده است. ایشان با این اقدامات یکباره تورم را به شکل انفجاری بالا برده بدون اینکه موفق شده باشد، مملکت را از چنگ رکود نجات بدهد. بهر صورت موضوع دوم در اقتصاد ما در چند ساله گذشته، مسئله عدم توجه به حل مشکل یک دولت بورکراتیک و بزرگ و کسر بودجه خلق‌کن بوده است.
3 ـ نکته سوم که در سیاست‌های اقتصادی ما از همان روز اول انقلاب خود را نشان داد و فرق عمده‌اش با زمان شاه بود، سیاست درهای بسته بود. انقلاب از آنجایی که مدعی مقابله با همه تمدن غرب و با همه دنیای جدید بود، به راهی رفت که بیشتر یک راه اقتصادی پشت درهای بسته و خودکفا و متکی به خود است. تعریف غلطی که از استقلال در اذهان انقلابیون ما و در اذهان همه سیاستمداران ما بود، و متاسفانه هنوز هم هست، همان تعبیر غلط از سیاست موازنه منفی مصدق بود که بعنوان یک میراث در ذهن سیاستمداران ما باقی مانده و منجر به سیاست نه شرقی نه غربی در سیاست خارجی ایران گردید و ترجمان آن در اقتصاد این شد که ما بهتر است از الف تا ی هر چیزی را در داخل کشور خودمان بسازیم. صرفنظر از اینکه صرفه اقتصادی واقعی داشته باشد یا خیر. استقلال از نظر ما چنین تعریف و تعبیری داشت. این خودکفایی، هم در تولیدات کشاورزی ـ بخصوص در مورد محصولاتی مثل گندم ـ با اصرار تمام وجود داشت و هم در صنعت و حوزه‌های مختلف آن. این فکر نیز چنین توجیه می‌شد که اگر روزی تنگه هرمز و درهای مملکت به رویمان بسته شد، ما بتوانیم خودمان را بچرخانیم.
درست در بدترین شرایط تاریخی، یعنی در دو دهه آخر قرن بیستم که دنیا با رشد تکنولوژی‌های جدید بخصوص انفورماتیک، با شتاب به سمت جهانی شدن می‌رفت،. این تعبیر قرن نوزدهمی از اقتصاد براذهان مدیران اقتصادی ما حاکم بود. مثلا یک قلم به بازار سرمایه در دنیا نگاه کنید که چگونه بازار سرمایه جهانی شده، و به بانکداری جهانی، اعتبارات جهانی، بیمه‌ها نگاه کنید، به حوزه کارخانجات نگاه کنید که اساسا برمبنای صرفه چه گونه کالاها چرخش جهانی پیدا کرده‌اند؛ هم در تولید آنها، هم توزیع و هم رقابت کمپانی‌ها. و این عصر جدیدی است که باید گفت؛ در ستون فقرات آن کمپانی‌های فراملیتی قرار دارند. خلاصه این عصر جدید این است که این کمپانی‌ها باید بتوانند در سراسر دنیا آزادانه تولید و توزیع و آزادانه با هم رقابت کنند. در دوره‌ای که در دنیا این اتفاق در حال رخ دادن بود و تمام نقشه و سیاست و اتحادیه‌های جهانی را هم به تبع این تغییر اقتصادی به دنبال خود می‌کشید، ما درست در یک چنین مقطعی انقلابی کردیم که شعار اصلی آن خودکفایی و بستن درها به روی خود بود. انقلاب دنبال سیاست درهای بسته رفت و نتیجه آن بریدن از دنیا و منزوی شدن در عالم اقتصاد توام با منزوی شدن در عالم سیاست بود. در حال حاضر ایران یکی از منزوی‌ترین کشورهای دنیا در هر دو عرصه اقتصاد و سیاست است.

Continue reading “رشد فساد مالی بازتاب اجتناب ناپذیر انحصار قدرت بر سیاست و اقتصاد”

گفتگو با محسن سازگارا در باره سفر محمود احمدی نژاد به نیویورک: رادیو فردا

منتشر شده: 2007-03-17
Real Audio – Bit Rate: 12kbps(mono) – Size: 240KB
m4a (iTunes, AAC encoding) – Bit Rate: 16kbps(mono) – Size: 668KB
MP3 – Bit Rate: 32kbps(mono) – Size: 1.18MB
سرانجام سه روز پس ازآنکه سخنگوی دولت اسلامی از درخواست محمود احمدی نژاد برای سفر به نیویورک و شرکت در نشست شورای امنیت سازمان ملل متحد هنگام بحث در باره قطعنامه دوم دایر بر تحریم ایران خبر داد روز جمعه در تهران و نیویرک اعلام شد آقای احمدی نژاد خواهان دریافت روادید برای سفر به آمریکا و حضور در نشست شورای امنیت شد
در تهران گفته شد 38 نفر از جمله علی لاریجانی دبیر شورایعالی امنیت کشور و منوچهر متکی وزیر خارجه ، رئیس جمهوری را در سفر به امریکاهمراهی خواهند کرد
امیر آرمین در گفتگو با محسن سازگارا تحلیل گر مسائل ایران د ر دانشگاه هاروارد از او در باره هدفهای چنان سفری می پرسد
محسن سازگارا می گوید برای حل بحران هسته ای ایران نیازی به سفر رئیس جمهوری یا هر مقام دیگر ایرانی به شورای امنیت سازمان ملل متحد نیست. کافی است ایران با اجرای قطعنامه اول شورا غنی سازی اورانیوم را تعلیق کند و تحریمهای بین المللی علیه آن کشور برداشته می شود.
آقای سازگارا می افزاید اصولا چنان سفری کمترین حاصلی به به بار نخواهد آورد حتا اگر آقای احمدی نژاد بخواهد با تقلید از محمد مصدق به شورای امنیت برود تا چهره اورا کمرنگ کند این کار بیشتر به نوعی کاریکاتور از اقدام تاریخی مصدق می ماند تا یک ابتکار سیاسی.
محسن سازگارا می گوید با توجه به اینکه تصمیم گیری در مساله حساسی نظیر برنامه هسته ای در دست آقای خامنه ای است و اکنون دست آقای احمدی نژاد برای این قبیل فعالیتها باز گذاشته شده است این است که آقای خامنه ای آن طور که گفته می شود به نوعی بیماری افسردگی دچار شده و کنترلی بر اوضاع جاری کشور ندارد سرانجام سه روز پس ازآنکه سخنگوی دولت اسلامی از درخواست محمود احمدی نژاد برای سفر به نیویورک و شرکت در نشست شورای امنیت سازمان ملل متحد هنگام بحث در باره قطعنامه دوم دایر بر تحریم ایران خبر داد روز جمعه در تهران و نیویرک اعلام شد آقای احمدی نژاد خواهان دریافت روادید برای سفر به آمریکا و حضور در نشست شورای امنیت شد
در تهران گفته شد 38 نفر از جمله علی لاریجانی دبیر شورایعالی امنیت کشور و منوچهر متکی وزیر خارجه ، رئیس جمهوری را در سفر به امریکاهمراهی خواهند کرد
امیر آرمین در گفتگو با محسن سازگارا تحلیل گر مسائل ایران د ر دانشگاه هاروارد از او در باره هدفهای چنان سفری می پرسد
محسن سازگارا می گوید برای حل بحران هسته ای ایران نیازی به سفر رئیس جمهوری یا هر مقام دیگر ایرانی به شورای امنیت سازمان ملل متحد نیست. کافی است ایران با اجرای قطعنامه اول شورا غنی سازی اورانیوم را تعلیق کند و تحریمهای بین المللی علیه آن کشور برداشته می شود.
آقای سازگارا می افزاید اصولا چنان سفری کمترین حاصلی به به بار نخواهد آورد حتا اگر آقای احمدی نژاد بخواهد با تقلید از محمد مصدق به شورای امنیت برود تا چهره اورا کمرنگ کند این کار بیشتر به نوعی کاریکاتور از اقدام تاریخی مصدق می ماند تا یک ابتکار سیاسی.
محسن سازگارا می گوید با توجه به اینکه تصمیم گیری در مساله حساسی نظیر برنامه هسته ای در دست آقای خامنه ای است و اکنون دست آقای احمدی نژاد برای این قبیل فعالیتها باز گذاشته شده است این است که آقای خامنه ای آن طور که گفته می شود به نوعی بیماری افسردگی دچار شده و کنترلی بر اوضاع جاری کشور ندارد